مطالعات طراحی موزه نمایشگاه و خانه مد و لباس با رویکرد هنر اقوام ایرانی
فهرست کلی مطالب
چکیده
مقدمه
تعاریف
فصل اول مطالعات پایه
بیان مسئله
اهداف
ضرورت
روش تحقیق
فصل دوم مبانی نظری
فصل سوم استانداردها و ضوابط
فصل چهارم برنامه فیزیکی و ریز فضاها
فصل پنجم اقلیم و موقعیت قرارگیری
فصل ششم طراحی سایت
فصل هفتم تاثیر گذاری رویکرد به موضوع
فصل هشتم نمونه های موردی و تطبیقی
تحلیل نمونه های داخلی
تحلیل نمونه های موردی خارجی
فصل نهم ایده و کانسبت
حجم بنا
طراحی
فصل دهم سازه و تاسیسات
فصل یازدهم منابع و ماخذ
بخشی از مبانی نظری
هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اينچنين در کنار هم قرار مىگيرند. هر اثر هنرى رويدادى است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مديد پس از روزگار خويش باقى مىماند و به حياتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان يک شىء و يک رويداد تاريخى به شمار مىآيد.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريائىها باز مىگردد. اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزارهٔ اول ق.م در فلات ايران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ايران مشتق از صورت قديمى آريانا، يعنى سرزمين آريايىهاست. بنابراين تاريخ هنر ايران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاريخ تا سدههاى اخير در محدودهٔ اين سرزمين وسيع در بر مىگيرد. هنر ايرانى داراى ويژگىهاى ماندگارى است که آنرا از ساير هنرهاى جهان متمايز و مشخص مىسازد.
تمدن سیلک چشمه علی و تپه حصار
دوره مفرغ
عصر آهن
تمدن زیویه و حسنلو
هنر اَملَش و مارلیک
بررسى و تشخيص عميقترين ريشههاى هنر ايرانى براساس يافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذير نيست.
ساکنين فلات ايران از عصر پالئوليتيک (پارينهسنگي) تا عصر نئوليتيک (نوسنگي) در کوهستانهاى محيط بر اين فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفرياتى که در ناحيهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بيستون، ابزارهايى همراه بقاياى استخوانهاى انسان در لايههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشيني، انسان بيستون در ساخت ابزار و آلات دقيقتر شد. اين وسايل با آنچه در سوريه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقايسه است.
تصاوير منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قديمترين آثار مکشوفه در فلات ايران بهشمار مىآيد؛ موضوع اين تصاوير جانوران بههمراه آدميان است که با رنگهاى زرد، سياه و قرمز کار شده است. قدمت اين آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمين زدهاند که تقريباً مقارن با تصاوير غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
تالار گاوها،ديوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000قم.دوردوني،
رانسه
صاحبان اين آثار از طريق شکار دستهجمعي، صيد ماهى و جمعآورى ريشه و برگ گياهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پيش از تاريخ عموماً نقوش حيوانات محل زندگيش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئيني، بيانى براى بيمها، اميدها و علائمى براى استعانت از قواى طبيعت درم مبارزهٔ دائمى حيات بهشمار مىآيد.
از دورهٔ پارينهسنگى نجد در ايران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختيارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهايى از سنگ ناصاف (چکش سنگي، پيکان و تيغه تبرسنگي) بهدست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ايران از ميانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهايى از سنگ صيقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حيوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ايران آغاز شده است. دربارهٔ اين دوران کهن، يافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
اين عکس جزئى از تصوير فوق است. طول گاو تقريبا 345 سانتى متر
هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ايران دورهٔ ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشياء بکار مىرفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در اين دوره رواج يافت. به يقين نمىتوان گفت که فلات ايران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما اين فرضيه دور از واقعيت نيز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستين هزارهٔ چهارم ق.م تزئينات واقعگرايانه جايگزين اشکال ساده و نامنظم برروى سفالينهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهايى به رنگ سرخ توليد کرد و تصاويرى از حيوانات را با خطوط سياهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد شکل ظروف پيچيدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالينهها بهتر و ظريفتر ساخته شدند و ظروف سفالين به دليل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرايش به سادهگرايي، برجسته نمايى يکى از ويژگىها و ترکيبگرايى بيشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عيلاميان، تمدن عيلام را در جنوب غربى ايران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نيز بخش جنوبى زمينهاى پَست دجله و فرات بنياد نهادند که پايتختشان شهر شوش بود. سفالينههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زيبايى و ظرافت مشهورند، نمايانگر صنعت پيشرفتهٔ سفالگرى آن ساماناند. عيلاميان ابتدا خط تصويرى و سپس نوعى خط ميخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عيلامى از نظر زبان و ديگر جنبههاى فرهنگ ويژگىهاى مستقل داشته است. زيگورات چغازنبيل واقع در نزديکى شوش به معابد برج مانند بينالنهرين شبيه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عيلام رايج بود. همچنين عيلاميان در زمينهٔ بافندگى و قلابدوزى پيشرفته بودند.
از همان ميانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ايران، تمدنهايى چون تپه سيلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.
هنر هخامنشى
________________________________________
صنایع دستی
حجاری و پیکر تراشی
معماری
با انقراض دولت عيلام توسط آشور بانيپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمينه براى به قدرت رسيدن اقوام آريايى ماد و پارس فراهم شد.
پارسها با استقرار در خوزستان، شوش را بهعنوان پايتخت خويش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند.
در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسياى صغير تا خليجفارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضميمهٔ ايران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظيم پرداخت.
عالىترين بناى اين عصر در شهر پاسارگاد که پايتخت ايران بود تأسيس شد. بقاياى کاخ کوروش در پاسارگاد نمايانگر معمارى باشکوه و تزئينات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به اين طريق او کشورش را وارث اين سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخها و بناهاى پايتخت خود، صنعتگرانى از مليتهاى مختلف را بهکار گمارد.
داريوش و خشايارشا کاخهاى تختجمشيد را باشکوه هرچه تمامتر بهوجود آوردند. در شوش و ساير مکانها نيز شيوهٔ معمارى هخامنشى بچشم مىخورد.
عقايد پارسيان مشتق از تعاليم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آيين پرستش اهورامزدا (روشنايي) در آتشگاههاى سرگشاده اجرا مىشد؛ به همين دليل از پارسيان باستان معمارى دينى کمتر باقى مانده است؛ ليکن کاخهاى هخامنشى که محل اجراى آيينهاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند.
شاهنشاهى ايران در دوران فرمانروايى داريوش اول و خشايارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بيشترى داشت. اين امپراطورى عظيم تا دويست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.
هنرمندان هخامنشى در مقياسهاى بسيار کوچک نيز استادى و مهارت خود را نشان دادهاند. آنها در کار فلز يعنى طلاسازي، نقرهکارى و ... مهارت کافى داشتهاند. يکى از بهترين نمونههاى اين هنرها، يک جفت دستهٔ جام مشروبخورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است. (يکى از اينها در موزهٔ لوور ديگرى در موزهٔ دولتى برلن است.) اين نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن اين جانور و انحناى ملايم بالها، آرامشى را در حرکت به بيننده القاء مىکند. منبع اصلى الهام اين بز بالدار را بايد در مفرغهاى لرستان جستجو کرد.
در زمان فلزکاري، ضرب سکه نيز در اين دوران و در زمان داريوش براى اولين بار اتفاق افتاد.
يکى از اشياء معروف اين دوره ”گنج جيحون“ است که در موزهٔ بريتانيا قرار دارد. از زيباترين قطعات تزئيني، کاسهٔ طلايى خشايارشا و کاسهٔ طلايى ديگرى به نام داريوش (داريوش دوم) مىباشد؛ که اولى تزئينات کاملى اما دومى بسيار ساده و بىآلايش است.
ساير اشياء نفيس مانند مجسمهٔ شاه و يکى از مؤبدان و اَرابه و سواران از طلا و دو شمشير طلايى خالص را نيز مىتوان بر شمرد. همچنين دو جام شراب نقره که يکى در موزه بريتانيا و ديگرى در موزهٔ ارميتاژ لنينگراد است. نمونههايى نيز از دستبند و گوشوارهها طلا از اين دوره موجود مىباشد.
در مجموع هنر هخامنشى نشانهٔ شکيبايى و ذوق سليم هنرمندان و صنعتگران اين دوره مىباشد.
آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نيمهٔ قرن پنجم ق.م به نهايت درجهٔ کمال رسيد. متأسفانه بعد از سلطنت اردشير دوم اين هنر عالى رو به انحطاط نهاد.
هنر لباس در ایران
سوزن و رشته هایی به رنگ آفتاب جنوب و دستان هنرمند ایرانی بر پارچه ای به سبزی جنگل های شمال نقش بته جقه بر حاشیه پیراهنی همرنگ کویر لوت جامه ای آراسته می شود به زیبایی هنر لطافت روح شکوه و رنگارنگی بی نظیر طبیعت ایران . جامه ای که حکایت از هویت دیرین ایران و ایرانی است .
نوع پوشش هر ملتی طی گذر زمان بر اثر حوادث تاریخی وضعیت اقلیمی شرایط و تحولات فرهنگی دگرگون می شود و از هر دوره آذین یا زنگاری بر دامن تاریخ پوشش هر ملت می نشیند با نگاهی به پیشینه لباس در سرزمین مان و تنوعی که از شمال تا جنوب کشور در میان اقوام مختلف دیده می شود بر گنجینه ای غنی از طرح و مدل ها و ایده های زیبا و ملی بر می خوریم . لباس خانم ها کاملاً پوشیده بوده و حتی اگر پوشش سر به قصد ایجاد حجاب نبوده به عنوان یک زیور و آرایه استفاده می شده است . لباس پوشیده نشانه وقار و زیبایی به حساب می آمده .
فصل 1 ( لباس و پوشاک ترکمن ها از گذشته تا حال )
پوشش و لباس ترکمن ها را در وهله اول می توان به دو دسته سنتی و امروزین تقسیم کرد :
پوشش سنتی یا قدیم تا قبل از تلاش های رضا خان در جهت یکدست کردن شکل لباس در ترکمن صحرا و کل ایران استفاده می شد و پوشش جدید که تداول آن به دوره یک دست شدن شکل لباس مربوط بوده و تا حال حاضر تداوم دارد . در جریان اجرای برنامه ی یکدست سازی فرم البسه و کشف حجاب عمال رضا خان به زور روسری زنان را بر می داشتند و به مردان لباس هایی با شکل و فرم بیگانه و غربی می پوشاندند . تحت این فشارها رفته رفته هویت و شکل لباس سنتی رنگ باخت .
( پوشاک زنان و دختران ترکمن )
لباس های زنان ترکمن بسیار متنوع است ، این نوع تنوع علت و فلسفه خاصی دارد که با دوره های سنی آنان مرتبط است همچنین زنان و دختران ترکمن از لباس هایی با زیور آلات گوناگون استفاده می کنند که تنوع جالب توجهی دارد . ذیلاً به بررسی اجمالی پوشش زنان ترکمن در گذشته می پردازیم که به چهار قسمت تقسیم می شود :
الف ) تن پوش ب ) شلوار ج ) انواع روسری د ) کفش
الف ) تن پوش یا کونیک ( Koynek ) :
زنان ترکمن پیراهن های ابریشمین می پوشیدند که غالباً به رنگ قرمز بود و قیر میز کونیک ( Gyrmyz k ) نام داشت و هر قسمت یقه و سر آستین سوزن دوزی می باشد . پیراهن سه قسمت داشت : ینگ (Yeng ) یا آستین و پهلوی یان ( Yan ) و دامن آشپزی ( Ashyry ) . بر روی پیراهن شال یا کمر بندی بسته می شد و دختران از کمربندی آراسته به دانه های کوچک و زیر منجوق استفاده می کردند که مونجوق قوشان ( Monjuk Gusak ) نامیده می شد . یقه پیراهن را با « گل یقه » ( Gul Yaka ) می آراسته اند . بوقا ( Bukow ) سینه ریز نقره ای درشتی بود که از گردن می اویختند .
چابیت ( Cabyt ) : بالا پوشی بود که زنان ترکمن بر روی پیراهن می پوشیدند .
ب ) شلوار :
بالاق (Balak) انتهای پاچه شلوار زنانه سوزن دوزی مفصلی داشت که به اسامی گوناگونی خوانده می شد از جمله : دویه کله ، سکلیرمه چویچه ، ایکی حورمان ، دو و غیره که به ترتیب از پائین تا نزدیکی ساق پا را تشکیل می داد .
ج ) کلاه و روسری :
بوروک ( Boruk ) یا عرقچین : کلاه گرد و صاف و بدون برجستگی بود . دختران غالباً بوروک را بر سر گذاشته و از روسری استفاده نمی کردند . توپبی ( Topbi ) وقتی دختر ترکمن عروسی می کرد به جای کلاه دخترانه پیشانی بند را جایگزین می کرد . انواع روسری در میان برخی طوایف همچون یموت ( Yomut ) روسری هایی به نام چاشو ( Cashew ) رواج داشت که خود بر چند نوع است از قبیل : اریش چاشو ، المینچه چاشو ، آتلارز چاشو ، قارتما چاشو و چاشو چارقد که عموماً به روسری مربعی شکل و ابریشمی اطلاق می شود . انواع دیگری هم مانند کورته ( Kurte ) و قینگاچ ( Gynac ) نام داشت .
د ) کفش :
کفش زنان ترکمن را غالباً هنرمندان محلی می دوختند . کفش هایی نظیر گل میخ لی ، قیر ما کفش با نوک برگردان و پاشنه ای بلند در میان آنها استفاده می شد .
زنان ترکمن از زیور آلات گوناگونی استفاده می کردند که از جمله است : آچار باغ و ساچ باغ که نوعی مو بند زینتی است . گول یقه ، قولاق ، حالقا یا گوشواره که انواع مختلفی چون آیلی ، حالقا تومار چاقلی ، حالقا و ... دارد . پیله زیک یا بوزلیک دستبندی بود که بر مچ دست می بستند .
( پوشاک مردان ترکمن )
لباس مردان را می توان در چهار قسمت : تن پوش ، شلوار ، کلاه و کفش بررسی کرد .
الف ) تن پوش ها :
دون ( Don ) لباس اصیل ترکمنی ردای بلندی بود که از ابریشم دوخته می شد و تا زیر زانوان می رسید . دون بنا به رنگ و بافت بر دو نوع بود اگر از ابریشم کلاه قرمزی دوخته می شد . قنیریل دون یا قیر مینر دون و اگر از ابریشمی دوخته می شد که رنگ آن متمایل به زرد بوده و بافت پارچه آن یکنواخت نباشد . در واقع رنگارنگ و راه راه می باشد .که قارما دون نام داشت . بر حاشیه دون نوارهای سوزن دوزی از انواع آداجا ( دو نخ تافته سیاه و سفید و یا تیره و روشن ) بر کمره دون کمبرندی گاه آراسته به نقره حاوی وجود داشت . که به آن قوشاق و یا تیرمه شال می گویند . چاکمن بال پوششی است بلندتر از کتهای کنونی که از ترک شتر تهیه می شود . چاکمن تهیه شده از کرک و مرغوب را اینچه حاکمین چاکمن و چاکمن و چاکمی و یا یقه ای کوتاه و مدور و بدون دکمه داشت با آستین هایی بلند که به جای دکمه بندهایی در آن به کار می رفتند .
ب ) شلوار :
شلوار مردانه از تنبان گشادی بود که رشته ای پنجه ای لیفه آن را تشکیل می داد و سر آن را گاه با هوتاز ( Hotaz ) یا منگوله می آراسته اند این شلوار بالاق ( Balack ) نام داشت .
ج ) کلاه :
تلپک ( Telpek ) کلاه پوستی با پشم های نسبتاً بلند که انواع گوناگون دیگری هم دارد . که عبارتند از 1- دومه تلپیک 2- بوخار تلپیک 3- شیسپر ما تلپم
د ) کفش :
اصلی ترین پاپوش مردان چکمه های بلند چرمی با نوک گردان بود .
چاریق : چوپانان از پوست گاو و چارتی تهیه می کردند که مخصوص استفاده در صحرا و خام نرم است .
دولاق ( Dolack ) : قبل از پوشیدن چارق پارچه ای دستباف دور پا تا ساق می پیچیدند که حکم محافظ و یا جوراب را داشت و دولاق نامیده می شد .
چپک ( CEPEK ) یا یلکن ( Yelken ) پاپوشش تابستانی بود که از پوست شتر تهیه می شد .
( پوشاک کردهای شمال خراسان )
در استان خراسان کردها از اطراف کلات تا غرب بجنورد سکونت یافته اند کردهای این محله این ناحیه از دو ایل بزرگ به نام های زعفرانلو و شادلو تشکیل شده اند که هر کی آز انها داری ظرایف جداگانه ای می باشند . طبق بررسی های انجام شده شادلوها در بجنورد و زعفرانلو در قوچان سکونت دارند . اساس و پایه پوشاک این دو ایل یکسان و هماهنگ می باشد . شادلو ها در اثر مهاجرت با شهرنشینان دارای پوشاک ساده تر از دیگر نواحی شده اند . لذا به علت اصالتی که در لباس های زعفرانلو مشاهده می شود بانوان کرد مناطق شمال خراسان مجموعاً 8 تکه می باشند که مشخصات آنها به قرار زیر است : کفش بانوان کرد شمال خراسان – این کفش در بین مردم این ناحیه به کومخ معروف است . جنس آلیاژی الوان بخصوص سبز است . شکل ظاهری گوشا به نعلین نوک برگشته می باشد و رویه و کناره های کفش را با نخهای ابریشمی رنگی رودوزی و گلدوزی می نمایند و جوراب بانوان کرد شمال خراسان .
لباس های سنتی ایران :
یکی از طرح هایی که با استقبال زیادی هم رو به رو شد روی آوردن آن با سوزن دوزی های زیبایی کار شده که الهام گرفته از هنر والای ایرانی است . علاوه بر این برش های زیادی در لباس باعث شده تا تن راحت تر باشد این طرح متعلق به یکی از دانشجویان الزهرا است .
این هم یک نمونه از لباس های سنتی ترکمن صحرا . این طرح را برای نمایش در مراسم سفارتخانه ها در نظر گرفته بو دند . پانچویی با نقش و نگاره های ایرانی که تلفیق یک طرح مکزیکی با ایرانی می باشد .
و.........