بررسي تحلیل و تفسیر فضا در معماری
فضا (Space) را مي توان به سه دسته تقسيم كرد : 1-فضاي جغرافيايي ، 2-فضاي زندگي ، 3-فضاي معماري .
فضاي جغرافيايي ، فضايي است ذهني ، چرا كه مستقيماً قابل ادراك نمي باشد . در ذهن اين فضا با مجموعه اي از اطلاعات مشخص شده كه با استفاده از وسايل كمكي (نقشه يا مدل) توانايي شناخت آن را پيدا مي كنيم .
فضاي زندگي ، فضايي است نيمه ذهني ، زيرا بعضي از صفات آن براي ما مستقيماً قابل ادراك است و بسياري ديگر را از راه اطلاعات مي شناسيم و يا اينكه اصلاً نميشناسيم .
فضاي معماري ، فضايي عيني به صورت قابل ادراك است كه مستقيماً احساس ميشود . امروزه ساختمانها از روي نقشه ساخته مي شوند ، يعني معمار ايده اش را روي نقشه به صورت دوبعدي كشيده ، كارگران آن را به شكل 3 بعدي و قابل تجربه مي سازند ، نقشه يا فضاي رياضي با فضاي واقعي تفاوت بنيادي دارد . رابطة بين اين دو را بولنف (Bollnovv) چنين تعريف مي كند :
«اگر از تمام ارتباطات زندة فضاي قابل ادراك صرفنظر كنيم و زندگي را در آن به حد يك تصوير قابل فهم ، تنزيل درجه دهيم ، باقيمانده فضاي رياضي است . در فضاي رياضي ، همه نقاط از يك درجه از اهميت برخوردارند و هر جهتي را ميتوان محور تلقي كرد . اما در فضاي ادراكي ، هميشه يك مركز (محل ايستادن ناظر) و يك محور تابع محل ناظر وجود دارد . بدينسان فضاي ادراكي تابع شخص ناظر است، بنابراين توسط افراد مختلف ، متفاوت حس مي شود . علاوه بر اين حتي براي يك ناظر ثابت نيز بر حسب وضع فيزيكي او در تغيير است . يكي ديگر از عوامل تمايز فضاي رياضي و ادراكي فاصله است . فاصلاً حسي لزوماً با فاصلة مكاني برابر نيست ، مثلاً در نقشه فاصلة بين دو اتاق از دو خانه همسايه تنها با يك ديوار جدا شده است ، اما از لحاظ حسي اين فاصله بيشتر است . عوامل اجتماعي ، رواني نيز دخيل مي باشند .
2-2-فضاي روز و فضاي شب :
در تجربة فضا بولنف اختلافي بين فضاي روز و فضاي شب قايل است : «فضاي روز براي ادراك مقدم تر است ، تصور ما از فضا از فضاي روز حاصل شده است و براي درك فضاي شب لازم است.» فضاي شب فاقد عمق و جهت است و انرژي نامعين بر انسان مي گذارد . فضاي روز پر از نور و فضاي شب غرق در تاريكي است و بين اين دو نيز حدي از تاريكي و روشني قرار دارد مانند نور غروب .
2-3-فضاي عمومي و فضاي خصوصي :
در فضاي رياضي ، بين فضاي عمومي و خصوصي تفاوت است ، در حاليكه در فضاي احساسي اين تمايز كاملاً مشهود است . انسان به عنوان موجوديت اجتماعي به برقراري ارتباط با همنوعان نيازمند است ،از سوي ديگر براي آرامش و تفكر و رفع خستگي نيز محتاج محوطة فردي است . انسان مدام بين فضاي خصوصي و عمومي درگذر است . خانه به عنوان محيط خصوصي ، مرجع اصلي حركت و نقطه بازگشت او مي باشد . سكونت به معني وقت خود را در يك محل گذراندن نيست ، بلكه به معني خود را در خانه خويش «احساس كردن» است .
به فضاي خصوصي ، تنها عده خاصي اجازه ورود دارند . از طرفي براي انسانها نيز مانند حيوانات حد و مرزهاي نامرئي وجود دارد كه به تنظيم قواعد همزيستي كمك مي كند . ادوارد هال(Hall) هاله هاي فيزيكي پيرامون هر فرد را چهار دسته كرده است : هاله كاملاً خصوصي - هالة شخصي - هاله اجتماعي و هالة عمومي
و.....