پارتنون

از بناهايي که در آکروپوليس ساخته شد، پارتنون (معبد مقدس آتنا پارتنوس) نخستين و بزرگترين بنا بود. معماران آن ايکتينوس و کاليکراتس بودند وپيکره هاي تزييني آن به سرپرستي فيدياس دوست پريکلس و يکي از بزرگترين پيکرتراشانجهان ساخته و نصب شدند. پارتنون از لحاظ نقشه ساختماني يک معبددورستوني است و عرض آن اندکي از يک دوم طولش بيشتر است.




مقصوره ي پارتنون به دو بخش تقسيم شده است: در بخش بزرگترتنديس آتنا پارتنوس از عاج و طلا، به بلندي تقريباً دوازده متر و کار فيدياسپيکرتراش قرار گرفته بود: بخش کوچکتر به عنوان گنج خانه اتحاديه دلوس طراحي شدهبود، ولي بخش عمده پولي که اعضاي اژه اي اين اتحاديه به گنج خانه سرازير مي کردندصرف اجراي پروژه هاي ساختماني جاه طلبانه پريکلس مي شد. درون دو اتاق، به طرقمتفاوت آراسته شده بود. خود مقصوره دو رديف ستون کوچک براي نگه داشتن سقف دارد، هدفاز ساختن اين دو رديف، با آنکه مدتها مورد بحث قرار داشته، به گفته بعضيها ايجادبالاخانه يا رواقي بوده است تا بازديد کنندگان از آنجا بتوانند تنديس آتنا را ه پياش هنوز بر هم جا مانده است ببينند. اين گنج خانه چهار ستون تکي به شيوه يونيک داشتيکي از چندين ويژگي يونيک در ساختماني که بدون آنها دوريک مي شد، ويژگي بعديکتيبه پيوسته تنديس است که دورادور ديوار بيروني و مقصوره مي چرخد. پارتنون، صرفنظراز اين اجزاي يونيک، عصاره اي از معبد کلاسيک دوريک است و اوج پالايش اين شيوه به شمار مي رود



ايكتينوس و كاليكراتس، ارتنونٍ، آكروپوليس، آتن)448 – 432 ق م.نماي غربي). بناي امروزي پارتنون، يک رستوران است. پارتنون در جريان تاريخ طولانيشدستخوش تحولات بسيار شده است. زماني يک معبد يوناني بود، زماني يک کليساي مسيحي وزماني ديگر يک مسجد عثماني شد. مقصوره ي پارتنون در سال 1687 انبار مهمات تُرکهايعثماني در جنگ با ونيزيها شده بود. يکي از گلوله هاي ونيزيها به هدف خورد و درنتيجه، مرکز ساختمان را منفجر کرد. در طي يکصد سال گذشته، ستون بنديهاي پارتنون رابه حالت نخست بازگردانده اند ولي مرکز آن همچنان به صورت يک ويرانه برجا مانده است.




راز ساخت پارتنون


پارتنون با وجود خرابي و وضع ناگوارش، احتمالاً بيش از هرساختماني در جهان مورد مطالعه و اندازه گيري دقيق قرار گرفته است. نتيجه اين مطالعهکنجکاوانه کشف اين حقيقت بود که سازندگان پارتنون مي خواسته اند در همه جزيياتکارشان به زيباي بي مانندي دست پيدا کنند؛ «ظريفکاريهاي» اين ساختمان، به صورتموضوعي درجه دوم در تاريخ معماري يونان درآمده است. اگر چيزي وجود داشته باشد کهبخواهيم از شيوه جدي دوريک انتظار داشته باشد اين است که خطوطش بايد به طرزي خشک وهماهنگ مستقيم و شاقول باشند؛ با اين حال در بناي پارتنون، تعداد خطوط مستقيم بسيارکم است؛ مثلاً سکوي پله دار آن از چنان تحدب ظريفي برخوردار است که انحنايش تقريباًاحساس نمي شود، فقط در صورتي که بيننده در يک انتهاي سکو بايستد و از آنجا مستقيماًبه انتهاي ديگر نگاه کند، انحناي آن را که در سراسر اسپر تکرار شده است خواهد ديد. ستونها شيب ملايمي به درون دارند و فاصله هاي ميانشان يکنواخت نيست، بلکه در چهارنبش معبد به يکديگر نزديکتر مي شوند. گذشته از اين قطر تمام ستونها ثابت نيست و دردو سوي نبشها قدري بر قطر آنها افزوده مي شود. تحدب خوش تناسب ستونها، که گونه ايشناوري و نرمش کشيده چون عضلات آدمي به نيمرخ آنها مي بخشد، از همان ظرافتيبرخوردار است که در انحناي خفيف سکوي پله دار و اسپر ديديم.
اين انحراف ازمعيار مکانيکي، شاقول و لبه راست، بي هيچ ترديدي، عمداً صورت گرفته است. نمونه هايياز آن در معابد ديگر نيز يافت شده است؛ ولي تفسيرهايي که از اين ظريفکاريها به عملآمده، با يکديگر «نمي خوانند». برخي گمان مي کنند که انحرافهاي مزبور جنبه اي صرفاًکارکردي داشته اند و مثلاً انحناي خفيف سکوي پله دار باعث تسهيل زهکشي مي شده ياشايد نوعي پيش بيني براي نشست بخش مياني ساختمان بوده است. برخي ديگر معتقدند کههدف از اين انحرافات از اصول دقيق فني، اصلاح خطاي ديد آدمي بوده است – يعني خطايديد ممکن است ستونهاي داراي نيمرخ دقيقاً عمود را متمايل و ناتوان به نظر برساند.مطابق نظر ديگري، ذوق يوناني اين ظريفکاريها را براي تکميل زيبايي ساختمان ويکپارچه نماياندن آن با محيطش لازم تشخيص مي داده است؛ مثلاً حد انحناي رو به پايينسکوي پله دار، زمين است و باعث مي شود که قاعده نماي ساختمان از لحاظ بصري محکم ونيرومند به نظر برسد. حدس منطقي مي تواند چنين باشد که هدف از ساختمان پارتنونآفريدن بنايي در وراي منطق مهندسي بوده است.



يعني ميبايست همچون پيکره اي عظيم پنداشته و ارزيابي مي شد که از نرمش، جهش و سرزندگيپيکره آدمي در قالب يک تنديس برخوردار است. بدين ترتيب، جزييات را طوري طراحي ميکردند که با تناسبي ملايم در کنار يکديگر و به طرزي زنده نما در قالب کل ساختمانبگنجند، که اين البته به معني غلبه خط منحني بر خط مستقيم است. اين مخصوصاً ازتحدبهاي خوش تناسب ستونهاي پارتنون پيداست و نشان مي دهد که ستونهاي مزبور بابزرگتر شدن خطوط کناري فشرده شان در برابر بار سنگين از خود واکنش نشان مي دهند وکارکردشان را نه به طور مکانيکي بلکه به طور ارگانيک بيان مي کنند.
بخشهايي ازساختمان رنگ آميزي شده بودند. اين رنگ آميزي، زمينه اي پديد مي آورد که پيکره آتنادر آن روشنتر ديده مي شود و احتمالاً داراي اهميت بيشتري به نظر مي رسيد، حدودبالايي ساختمان را در زمينه آسمان درخشان آتن مشخص مي ساخت به طوري که نسبتهاي اصليمعبد به طرزي شکننده نشان داده مي شدند و کسي نمي توانست آنها را به غلط تفسير کند. رنگ در عين حال باعث متمايز ساختن و مجزا نماياندن بخشهاي مرئي ساختمان از يکديگرمي شد.




گوشه جنوب شرقي پارنتون

اصرار بر وضوح در استدلال،که به اختراع منطق توسط يونانيان انجاميد، در «استدلالهاي» طرحهاي معماري ايشان نيزبا همان قدرت وارد عمل مي شود. متأسفانه آن پيروزي اوليه انديشه يوناني يعني قياسصوري را با سه حکمش که به نتايج درست منطقي مي انجامند، نمي توان مو به مو بر شيوهدوريک منطبق ساخت. همچنانکه بررسي يکي از گوشه هاي پارتنون نشان ميدهد، معماري يوناني به اندازه منطق يوناني، «منطقي» يا خردگرايانه نبود. کتيبيهدوريک بر طبق سه قاعده انعطاف ناپذير، سازمان داده مي شد: (1) دقيقاً در بالاي نقطهمرکزي هر ستون بايد چند سه ترکي وجود داشته باشند؛ (2) در بالاي بخش يا نقطه مرکزيفاصله ميان ستونها بايد يک سه ترکي وجود داشته باشد؛ (3) سه ترکي هاي واقع در گوشههاي کتيبيه بايد چنان به يکديگر برسند که فضايي خالي باقي نماند. ولي «استدلال» معماري، درست از آب در نمي آيد. قياس صوري منطقي ناقص است؛ زيرا قاعده سوم يعني «نتيجه» را نمي توان با قاعده نخست هماهنگ کرد: اگر قرار باشد سه ترکي هاي گوشه هابه يکديگر برسند، نمي توان آنها را درست بر بالاي نقطه مرکزي ستون نبشي قرار داد. اين اشکال، با آنکه چاره اي ندارد، ممکن است به نظر ما، حتي در ساختماني که هدفشرسيدن به کمال در تمام جزييات بود، عيبي کوچک باشد.


يونانيها مي خواستند مطمئنباشند و در منطقه، روشي براي منطبق ساختن چندين عبارت بر يک قاعده ابداع کردند تاآنها را معتبر گردانند؛ ولي در معماري دوريک، چيزي برجا مانده بود، يعني چيزي وجودداشت که در جايي نمي گنجيد. اين احتمالاً در نظر يونانيان مانند اعداد سنجش ناپذيريا «اصم» (مانند جذر عدد 2)، چيزي مزاحم بود زيرا هيچ حد يا تعريفي ندارد. (مطابقيک افسانه منحصر به فرد و مهم يوناني، انساني که نخستين بار به رمز اعداد اصم پيبُرد در يک حادثه کشتي شکستگي به هلاکت رسيد «زيرا چيزي که قابل بيان نباشد و بيشکل باشد بايد تا ابد از نظرها پنهان بماند»!) درست مانند رياضي دانان و منطق دانانو به شيوه اي که ايشان با تناقضي گيج کننده در نتيجه گيريهايشان رو به رو مي شدند،معماران و هنرمنداني نيز که هدفشان دست يافتن به کمال بود احتمالاً اين مسأله سهترکي هاي گوشه اي را مايه مزاحمت و حواس پرتي مي دانسته اند. در عمل، اين اشکال،احتمال دارد که به زوال شيوه دوريک - که در سده چهارم پيش از ميلاد آغاز شد - و بهپيدايش شيوه هاي يونيک و کورنتي که با کتيبه هاي پيوسته شان اين اشکال را از ميانبرده اند، کمک کرده