مطالعات طراحی معماری در اقلیم کویری ایران
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
پیشگفتار 1
مقدمه 2
معماري به عنوان بستر فرهنگ 3
مفهوم زيبا شناختي در معماري 5
تغييرات مفهوم زيبايي در طول زمان 7
اثر محيط 8
ساخت شهر و عناصر ساختاری آن 9
1.ساخت شهر 9
2.محلات،مراکز محلات 11
3. مسجد جامع 12
4. میدان، تکیه، حسینیه 13
5. بازار شهر 14
6. ارگ شهر 15
نمونه شهرهای تاریخی 16
یزد 16
ساخت شهر یزد 19
شهر نائین 25
زواره 27
طبس 28
سمنان 29
کاشان 29
شیراز 30
دیهوک و خرانق 30
اقلیم 33
عوامل اقليمی 33
طبیعت اقلیم 35
منطقه نيمه بياباني 37
منطقه بیابانی 37
آب 39
خاك 39
باد 40
خورشيد 40
تأثیر عوامل آب و هوائی 42
نمونه هایی در نواحی گرم و خشک جهان 47
دهکده کمونی،گروهی بومیان سرخپوست امریکا در آریزونا.نیومکزیکو. 47
مراکش،اقلیم گرم و خشک شمال آفریقا 48
شمال چین،مجموعه های زیر زمینی در هنان. 49
پاکستان غربی،درۀ ایندرس،شهر حیدر آباد 50
بغداد ، عراق 52
عناصر ویژۀ مجموعه های شهری و روستائی در نواحی گرم و خشک 53
گذر 53
ترکیب گنبد و طاق 54
گنبد دوپوش. 57
بادگیر 59
الف – منابع اقتصادي روستا 63
ب – نقش عوامل و عناصر مذهبي 67
1- قبله ، جهت مقدس 67
2- مكانهاي مذهبي 67.
-امامزاده ها 68
- مساجد 68
- گورستانها 69
عرصه خصوصي و عمومي و مسئلة حريم و حجاب 71
امنيت و معماري 72
جغرافياي محل 73
آب 74
قنات 76
چاه 78
روشهاي حفاظت و ذخيره آب 79
آب انبارها 80
يخچالها 82
حوضها 82
كوزه – حبّانه 83
آسيابها 84
حمامهاي روستايي 85
زمين 85
مقابله با گرما 86
الف) انتخاب جهت مناسب جغرافيايي 86
ب) سطح بازشو 87
ج) ايجاد ايوان 87
د) ايجاد سقف پوش 87
هـ) انتخاب مصالح مناسب 88
و) ابعاد مناسب سازه 88
ز) ايجاد سايه 89
ح) تراكم بافت 89
ط) ايجاد زيرزمينها 90
ي) رنگ مناسب 90
ك) استفاده از آب 91
باد 91
منابع 93
بيش از دو هزار سال است كه آنچه زيبا بوده ، نقش و ثبت شده است . از آغاز دو نوع زيبايي وجود داشته است و اين دوگانگي تا امروز نيز همچنان حفظ شده است . افلاطون (347-384 قبل از ميلاد ) معتقد به دو نوع زيبايي بود : از سويي زيبايي طبيعت و موجودات زنده و از سويي ديگر زيبايي هندسه ، خط و دايره . او معتقد بود كه زيبايي طبيعت نسبي است در حالي كه زيبايي هندسي يا آنچه كه بدست بشر ساخته شده است مطلق است . ارسطو (322-384 قبل از ميلاد ) به زيبايي حسي عيني بخشيد . در يونان باستان (مكتب هلنيسم ) خلاقيت شخصي اهميت پيدا مي كند و معمار وسيله بيان زيباييهاي رياضي مي شود ساخته شده بر بنيان هماهنگي ، تقارن و نظم . ويتروويوس (قرن اول قبل از ميلاد) مي گويد : در بنا كردن بايستي به «استحكام ، مفيد بودن و ظرافت توجـه داشـت» . زيبـايي به هـمراه ايستايي و كارآيي يكي از سه عامل نقش دهنده در معماري اسـت . زيبايي وقتي قابل حصول است كه «ساختمان نمايي مطبوع و خوش آيند داشته باشد و تقارن اجزاء آن به درستي حساب شده باشد» .
هگل با تكيه به نظريات افلاطون و كانت قائل به دو نوع زيبايي شد : زيبايي طبيعي و زيبايي هنري كه او دومي را برتر از اولي مي دانست با اين استدلال كه « چون زيبايي هنري كه از روح زاييده شده است پس زيبايي است دوباره زاده شده» . به نظر هگل ادراك زيبايي هنري موروثي نيست ، غريزي هم نيست بلكه بايستي آموخته شود و اين زيبايي كه بايد آموختني باشد را سليقه مي گوييم . آدورنو اين تفكيك بين طبيعي و هنري را مردود مي شمارد و چنين استدلال مي كند كه : «هنر و طبيعت جدايي پذير نيستند» .
تنها تنوع و فرم و رنگ طبيعت نيست كه رايت را به تحسين واداشته است ، بلكه قانونمندي نظم ، تعادل و وحدت مستتر در طبيعت است كه وي را شيفته كرده است . رايت در ادامه نظريات خود مي گويد «وقتي كه چيزي را زيبا مي دانيم ، به نحوه ي غريزي «صحت» آن را نيز تأييد مي كنيم .
اثر محيط
بين هر موجود زنده و پيرامون او روابطي وجود دارد كه مادرزادي شكل نگرفته اند. اين روابط بيشتر اكتسابي هستـند و تنـها در برخي موارد است كه واكنش انسان غريزي مي باشد . به اين معني كه انسان بايستي در ارتباط با محيط خود مفهوم اشياء را يادبگيرد ، جايگاه هر چيز كجاست و او در مقابل هر امري چه رفتاري بايد داشته باشد . به مرور زمان و افزايش تجربيات ، شبكه عظيمي از اطلاعات ياداندوزي شده در ذهن ما به وجود مي آيد و نهايتا"قادر به شناخت تمامي اشياء مي شويم . اين شناخت به ما قدرت كنترل محيط خود را مي دهد حتي بدون آنكه در هر لحظه همه چيز مستقيما"در معرض ادراك ما باشند . تا اوايل قرن هفدهم ميلادي نقاشي ها و مجسمه ها براي مكانهاي خاص آفريده مي شدند . اينكه مي توان يك تابلو را از مكاني به مكان ديگر انتقال داد انديشه اي نسبتا"جديد مي باشد . به اين ترتيب روشن مي شود كه نقش محيط در ادراك معماري تا چه حد مؤثر است و چرا در نظر داشتن محيط هنگام طرح يك ساختمان ، اجتناب نا پذير است ماريوبوتا ارتباط بين يك ساختمان با پيرامون خود را چنين شرح مي دهد: « هر اثر معماري داراي محيط ويژه مربوط به خود است ، به بياني ساده تر پيرامون اين محيط ويژه را مي توان بستر ساختمان ناميد . ارتباط بين معماري و بستر آن ارتباطي نقش گرفته از يك تأثيرپذيري متقابل است . مي توان گفت كه اين بستر و معماري آن در تماس دو جانبه و هميشگي هستند و همواره با هم در ارتباطند .
و.....