بخشی از مطلب
پست مدرنیسم اصطلاحی برای جنبشهای هنری پس از دهه 1960 است که در عرصه های ادبیات و فلسفه نیز به صورت گسترده به آن پرداخته شده است . درباره پست مدرن مباحث زیادی مطرح شده ولی هنوز تعریف جامع و کاملی برای آن ارائه نگردیده است . یکی از دلایل نبود تعریف یکسان و مدون برای پست مدرنیسم وجود نظریات و آرای متفاوت و غیر همسانی است که در این باب ارائه گردیده و در دهه های مختلف مباحث متعددی بدان اضافه گشته یا از آن کاسته شده است . تعبیر کلی بسیاری از نظریه پردازان درباره پست مدرن مفهوم جنبشی ضد نوگرا یا پس از نوگرا است . اگر چه پست مدرنیسم در درون خواستار نوآوری در گرایشها و جنبشهای هنری و مباحث نظری دیگر است ولی برای اثبات خود معیارها و اهداف مدرنیسم را رد می کند و منقد ساختار نظری ( ایدئولوژیک ) مدرنیسم است و بر خلاف مدرنیسم تصریح و تاکید در بازگشت به سنتها ، تاریخ ، فرهنگ ، هنر و ادبیات دارد .
پست مدرنیسم در چند دهه اخیر در غرب به عنوان نظریه و فلسفه حاکم بر همه علوم و فنون مطرح شده است و می توان به طور کلی عنوان کرد که یک حرکت فرهنگ ساز است . لازم به ذکر است که ماهیت پست مدرنیسم از اواسط دهه هشتاد به واسطه تحولات فناوری و فراگیری ارتباطات و کشفیات نوین گهره متفاوت پیدا کرد .
در مجموع اگر بخواهیم یک معنای کلی و فراگیر در ارتباط با پست مدرنیسم ارائه کنیم می توان چنین بیان داشت که پست مدرنیسم سنتی فراتر از مدرنیسم را تعقیب می کند . از این رو بسیاری از مسائلی که در مدرنیسم معتبر شناخته می شد در دوران پست مدرنیسم رد شده و یا به گونه ای دیگر به آن پرداخته شده است .
یکی از اصول اولیه پست مدرنیسم انکار حقیقت مطلق و نسبی قلمداد کردن همه امور و اعتبارات زندگی بشر است . پست مدرنیم همه علوم ، فنون ، فلسفه ها ، تفکرات و باورها را امری نسبی می داند و بر این اصل پای می فشارد که هیچ امر و واقعیت مطلقی وجود ندارد . تمامی واقعیتها وابسته به زمان ، مکان ، دریافتها و ادراکات بشر است و بر این اساس اثبات می کند که انسان توان بازشناختن یک امر تصویری و یک واقعیت محسوس را از هم ندارد . بسیاری از واقعیتها برای او وانمود و بازسازی می شود و شاید بسیاری از وقایع اتفاق نیافته و هرگز حادث نشده باشد .
از اصول دیگری که پست مدرنیسم بر آن تاکید می کند این است که به هر امر هر مفهوم یا هر چیزی می باید با تردید و شک نظر افکند و آن را ناپایدار و در هم شکننده دانست . پست مدرنیسم با تکیه بر اصول ناپایدار و شک بر انگیز هر امر مطلق و محکمی را از پایه نفی می کند و برای هیچ امری از امور عالم چهار چوب و قاعده منی را نمی پذیرد . پست مدرنیسم اگر چه در بطن خود بی هویتی فرهنگی و سنتی را رد می کند ولی از طرف دیگر به فرهنگ بدون مرز تکیه دارد . هنر پست مدرن در ضدیت با مدرنیسم همواره مشوق بازگشت به هنر بومی و قبیله ای و هنر عوام بوده است . امورز تبلیغات بازرگانی که تا چندی پیش به سبب کیفیتهای مردم پسندانه هنر عامیانه شمرده می شد شکل یک هنر تازه را به خود گرفته است .
پست مدرنیسم به صورت مستقیم جایگاه مستقلی در هنر های تجسمی ندارد و از سبک شیوه و یا نوع خاصی از شاخه های هنری سخن به میان نمی آورد . این تفکر با شکستن چهارچوبهای محدود شاخه های مختلف هنری به ترکیب و تلفیقی از هنر ها می پردازد .
به طور کلی باید اذعان کرد که از دهه شصت قرن بیستم هنر وارد مبحث در ساختار نوینی می گردد که در آن ترکیب و تلاقی همه شاخه های هنری در تقریبا هماهنگ و همزمان با یکدیگر می توان دنبال کرد . قبل از ورود به مبحث جنبشهای هنری پست مدرن لازم است به شاخصه ها و ویژگیهای این جنبشها که دارای وجود مشترک در میان تمامی اشکال آن است اشاره کرد :
1- تمایل به تلفیق همزمان عناصر غیر متجانس در یک اثر هنری
2-استفاده از فناوری و تکنیکهای مدرن روز و بهره گیری از تحولات فنی آنها در یک اثر
3- به کارگیری نشانه ها نمادها و اساطیر برای نشان دادن مضامین در ارتباط با سنت یا محتوایی خاص
4- ارائه مفهوم تنهایی ، بی پناهی ، بی هدفی و رهایی انسان در جهان صنعتی و مدرن
5- پرداختن به ریشه های تاریخی و اجتماعی فرهنگها و ملل ( به صورت مستقیم یا غیر مستقیم )
6- مطرح شدن فردیت و هویت هنرمند در اثر هنری
7- عدم ارائه ارزشهای اخلاقی و هنری و عدم تاکید بر خوب و بدن آنها
8- مهم شمرده شدن نقش مخاطب یا تماشاگر که در نقطه خلق اثر با هنرمند اشتراک پیدا می کند در این نظریه مخاطب با درک و فهوم خود می تواند جریان مفهومی دیگری ( غیر از آنچه که هنرمند در نظر دارد ) به یک اثر بدهد .
9- و در انتها پست مدرنیسم به هیچ عنوان پیشنهاد دهنده قالب یکسان و محدودی برای خلق اثر هنری نیست بلکه در هم شکننده تمامی قالبهای از پیش تعیین شده است .
با توجه به منطق و ساختار پیچیده هنر در پست مدرنیسم باید اذعان داشت که جنبشهای هنری این دوره زبانی نوینی برای بیان بی پناهی و رها بودن انسان و اعتراض او به سیاستهای جاری دنیای متمدن غرب ایجاد کردند و مفاهیم بسیار عمیق تری را نیز در درون خود نهفته دارند .
در میان جنبشهای هنری دهه شصت قرن بیستم مینیمال آرت گرایشی هنری است که توانسته است بستری مناسب برای هنر پست مدرنیسم باشد .
و....