پاورپوینت بررسی معماری پرش کیهانی
با مطرح شدن مباحثی در نیمه اول قرن بیستم، جهان مکانیکی قرن نوزدهم به یک جهان ارگانیک تبدیل شد که در آن فضا – زمان و اجسام به صورت متحول، فعال، سیال، درگیر با یکدیگر و در ارتباط غیر خطی هستند. لذا دانشمندان جهت تبیین جهان امروز، دیگر اتکا به علوم قرن نوزده و قطعیت جهان بینی ریاضی گون مدرن ندارند، بلکه مباحثی همچون آشفتگی، هندسه نااقلیدسی، نظریه پیچیدگی و فیزیک غیر خطی، جهانی متفاوت از گذشته در مقابل انسان پست مدرن گشوده است. در این پروسه، کیفیت به صورت نظم خودی، معنا، ارزش، بازبودن، طرح جزء به جزء مشابه، فرم های جذب کننده و اغلب افزایش پیچیدگی (میزان بیشتری از آزادی) به طور همزمان ظاهر می شود. لذا در یک کیهان زنده و ارگانیک، ارگانیسم ها و پدیده های مختلف خلق می شوند و در یک گسترش خطی به مرز آشفتگی می رسند و در نهایت به ارگانیسم یا پدیده ای متفاوت با حالت قبل پرش می کنند. در این مورد می توان پروسه دگردیسی در پروانه ها و حشرات را مثال زد. به طور نمونه، پروانه کرم ابریشم که دارای پروسه دگردیسی کامل است، در ابتدا به صورت تخم، سپس کرم، و بعد پیله ودر نهایت پروانه در می آید که هر مرحله کاملاً متفاوت با مرحله قبل است و در هر مرحله پرش، ایجاد دگردیسی در ارگانیسم می نماید. اکثر معماران دهه هشتاد سبک دیکانستراکشن که به سمت سبک فولدینگ گرایش پیدا کرده بودند، از اواسط دهه نود میلادی، مبانی نظری معماری خود را براساس مباحث جدید علمی مطرح شده بنا نهادند، معمارانی همچون پیتر آیزنمن، فرانک گهری و دانیال لیبسکیند روند پیدایش، تطور و تکامل را در طرح های معماری خود پیاده کرده اند. در ساختمان های آنها روند طراحی و پیدایش مشابه همان صورتی انجام می پذیرد که در مقیاس بزرگتر یعنی کیهان اتفاق می افتد. یکی از ساختمان های جالب توجه که در این سبک ساخته شده، طرح فرانک گهری برای موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو است.
بينش معماري ارگانيك ريشه در فلسفه رمانتيك دارد. رمانتيك ها همانند پيروان تفكر كلاسيك به ذهن انسان اعتقاد داشتند ولي رمانتيك ها به آن بخش از ذهن بيشتر توجه داشتند كه بيشتر درباره احساس و عواطف بود.در آثار رمانتيك برانگيختن احساس و هيجان ،ايجاد ابهام و توهم و مناظر تماشايي طبيعي مورد نظر است. اگر به معماري قرن 18 اروپا به خصوص انگلستان توجه كنيم و نمونه هاي معماري رمانتيك همانند باغ هاي انگليسي و معماري هاي ساخته شده آن دوران توجه كنيم بيشتر به معني برانگيختن احساس و هيجان در معماري پي مي بريم،حال اگر به كارهاي معماراني مانند، John Wood,John Nashو يا ساير معماران آن دوره دقيق شويم بهتر ميتوانيم به مفاهيم معماري ارگانيك پي ببريم.معماري ارگانيك در هماهنگي با طبيعت طراحي ميكند و نه در تقابل به آن و فكر سلطه به طبيعت اطراف نيست بلكه خود را جزئي از محيط اطراف خود و در متن آن بيان ميكند و در كنار همزيستي با طبيعت بي جان يك اصل مهم را بيان ميكند كه ،‹‹ معماري براي انسانهاي زنده است›› ،خلق معماري ارگانيك بسيار متفاوت تر از اقدام به طراحي يك ساختمان است. يك طراحي ارگانيك فراتر از يك تقليد كوركورانه يا ساده انگارانه از مفاهيم طبيعي است. براي به وجود آوردن يك معماري ارگانيك در مكتب رايت ، بايد سه آلترناتيو با هم تلفيق شوند. الف) آب و هوا ب) سايت ج) معمار همه اين سه مورد براي نتيجه گرفتن از معماري ارگانيك بايد باشد. يك معمار ارگانيك يك كار خلاقانه از يك كانسپت است. در نتيجه ميتواند به وسيله يك فكر انفرادي انجام شود. فرم مدام در حال تغيير است و در طول مدت آفرينش در حال رشد است و اين بصورت تمام و كمال در فكر شخص طراح انجام مي پذيرد.انديشه شخصي منبع اصلي فرم است. اينجاست كه خلاقيت ميتواند با تركيب مفاهيم پايه معماري ارگانيك در سايت مورد نظر و شرايط امكانات موجود آن منجر به خلق يك معماري با ارزش گردد. اما اعضاي سالانه اي كه در طراحي ارگانيك موثر هستند از نظر James Walter Schild roth به سه قسمت تقسيم مي شوند كه عبارتند از
: 1 ) دريافتن اوضاع و نيازها و بدست آوردن اطلاعات از انديشه.
2 ) نبايد در بدست آوردن يك ايده متمركز شد،ايد، ايده به ذهن خواهد آمد.ايده هرگز شروع به كامل كردن فرم ها نميكند.آنها در فكر رشد ميكنند،كامل مي شوند و در رويايي تمام نشدني ساخته مي شوند.اين رويا بايد تا زمانيكه به اندازه كافي قابل ديدن و تصور كردن از تمام جهات باشد ، ترسيم نشود.
. 3 ) وقتي كه ايده در ذهن كامل شد بايد شروع به ترسيم و دقت و موشكافي در جزئيات كرد.زمانيكه موقعيت هاي جديد به وجود آمدند طرح بايد مورد تجديد نظر قرار بگيرد و طراحي به درستي تكرار شود تا به طرح معماري برسيم.
. بيان يك فرم نتيجه خلاقانه دانسته هاي شما از موفقيها و احتياجات است. قسمتي از مسائل در زمينه طراحي دروني بوده و قسمتي از فعاليتهاي خلاقانه با استدلال همراه است. انديشه بايد موفقيت هاي متضاد و تغذيه درست حقايق را براي شما حل كند. طبيعت آموزگار بزرگي است. بهتر است كه طبيعت را درك كنيد.دانشجوي طبيعت باشيد. تركيب فضائي و طبيعت (سايت برخورد با سايت) يك سايت هميشه داراي دامنه مشخص از نيروهايي است كه بر انسان تاثير ميگذارند منطق طبيعت از لحاظ ذهني بر فرد تاثير مينهد و تنها بر كساني آشكار ميگردد كه مشتاقانه در تلاش براي يافتن آنند.معماري در نهايت پرسش در اين باره كه چگونه فرد به اين خواست هاي زمين پاسخ ميگويد.به عبارت ديگر،منطق معماري ميبايست با منطق طبيعت هم آوا گردد،هدف معماري هميشه آفرينش محيطي است كه در آن منطق طبيعت و منطق معماري در كشاكشي شديد،اما در اين حال در همزيستي به سر مي برند. معماري تنها به كاربردن فرمها نيست،معماري ساختن فضا و بالاتر از همه ساختن يك مكان است كه چونان شالوده فضا عمل ميكند. درون و برون معماري از هم جدا نيستند اما در عوض مكان پيوسته اي شكل مي دهند. معماري مي بايد چونان قلمروي بسته و منسجم در نظر آيد كه با وجود اين،رابطه اي مشخص را با محيطش حفظ كند. براي نشان دادن و ظاهر ساختن منطق نامرئي طبيعت، بايد آنرا با منطق معماري رو در رو نهاد در اينجاست كه هندسه وارد عمل مي گردد. هندسه به نوعي بازي اصول بديهي(Aximos) و استدلال هاي قياسه(Deductive Reasoning) است.با اين حال،همچنين نمادي است از خرد انساني كه طبيعت را استعلا مي بخشد. نمادي كه داراي استقلال و تناسبي پيش نمادي است. هندسه به رغم خصلت غير اختياري اش،در صدد است تا معناهاي چندگانه را تمركز بخشد و دلالتي مشخص به خود بگيرد.هندسه نه تنها براي هر چيزي چار چوب ميسازد بلكه به اجزاي صحنه نيز شكل ميدهد.همزمان ميتواند قابي براي يك منظر محيطي و همچنين يك صفحه باشد.ميتواند گذرگاهي باشد كه مردم را وادار به پياده رفتن ،ايستادن،بالا رفتن و پائين آمدن كند،به علاوه ميتواند كاملا در جهت انسجام نور به كار آيد.ميتواند نور را درخود بگيرد،سايه ها را در پشت يك شي انباشته سازد و توزيع تراكم فضائي را معين كند. سايت با تن دادن به چنين فرايندي،به چيزي بدل مي شود كه با وجود همزيستي اش با معماري،در مقابل آن مي ايستد.
و....