مقدمه
نيروي انساني ، كار و بهره وري ، توليد و صنعت واژه هايي هستند كه با يكديگر ارتباطي تنگاتنگ دارند. زمانيكه سخن از بهره وري نيروي انساني پيش مي آيد انسان به عنوان يك اپراتور يا بعنوان يك عامل حركت و نيرويي فعال مطرح مي شود. دقت و كارآيي افراد در مشاغل مختلف از حرف خدماتي ، تحقيقاتي و آموزشي گرفته تا كشاورزي و صنعتي ، جزو عوامل مهم در بهرهوري نيروي انساني مي باشد. بهره وري نيروي انساني تنها محدود به انجام فعاليت هاي شغلي كاربران نيست. به بيان ديگر ، موضوع بهره وري با هر نوع فعاليتي كه افراد انجام مي دهند چه درقالب توليد و چه در قالب مصرف مرتبط مي باشد.
درحال حاضر تقريباً 45% جمعيت دنيا و حدود 58% افراد بالاي 10 سال در شمار نيروي كار جهان محسوب مي شوند. بالطبع اگر بخواهيم كـاربـري كليـه مصـرف كنندگان محـصـولات مختلف را نيز به اين آمار اضافه كنيم ، كليه افراد بشر با بحث بهره وري موضوعيت پيدا مي كنند اما سخن اينجاست كه چگونه مي توان كارآيي افراد را افزايش داد. در دنياي كنوني كه علوم مختلف سريعاً درحال رشد و پيشرفت مي باشند انتظار مي رود كه بخشي از مباحث علمي به اين مهم يعني ارتقاء بهره وري جامعه توجه ويژه داشته باشند.
ارگونومي با طراحي سيستمهايي كه افراد در آن كار ميكنند سر و كار دارد. ارگونومي متشكل از دو كلمه يوناني ergon بمعني كار و nomos بمعني قانون است. تمامي سيستمهاي كار شامل جزء انساني و جزء ماشيني است كه در محيط كار قرارگرفتهاند. به هنگام طراحي هر سيستمي كه انسانها و ماشينها به منظور توليد محصولي در كنار هم كار ميكنند بايد ويژگيهاي افراد درگير كار را شناخته و اين ويژگيها را هنگام طراحي مدنظر قرار دهيم. اين عمل كاركرد اصلي ارگونومي است (شكل 1).
شكل 1- اهداف ارگونومي
علم مهندسي عوامل انساني يا ارگونومي كه علمي انسان محور است با ارائه الگوهاي نوين و كاربردي ، ابزاري كارآمد هم براي توليدكننده و هم براي مصرف كننده محسوب مي شود. ارگونومي علمي است كه ضمن توجه به سلامت نيروي انساني به توليد و بهرهوري بطور دقيق مينگرد. اين علم با هدف اصلاح شرايط سيستم هاي كار، روشهاي طراحي ايستگاههاي كار ، ابزار آلات و همچنين كنترل روشهاي عوامل زيان آور محيطي را تشريح مي كنند و با عنايت به مباني رفتارشناسي انساني ، ساختار عوامل يادشده را با خصائص انساني مطابقت مي دهد. با توجه به آنچه تاكنون ذكر شد اينگونه بنظر مي رسد كه ارگونومي با علوم ديگر ازجمله مهندسي صنايع ، مهندسي ايمني ، مديريت ، طراحي صنعتي ، مكانيك و بيومكانيك ، روانشناسي ، جامعه شناسي و مرتبط باشد.
هدف ارگونومي اطمينان از برآورده شدن نيازهاي انسان براي انجام كار بصورت ايمن و اثربخش در طراحي سيستمهاي كار است.
طي دهههاي گذشته نقش حياتي ارگونومي در بهبود كيفيت، افزايش بهرهوري، بهبود كيفيت زندگي كاري، ايمني وكارايي كلي سازمان مشخصتر شده است. متخصصان ارگونومي با بهينه كردن تناسب بين انسان، ماشين، محيط وسازمان كارايي انسان و سيستمها را بهبود بخشيدهاند. در حال حاضر توجه به ارگونومي از حد يك ابزار فراتر رفته و بهيك استراتژي جهت بهبود كيفيت و بهرهوري، ايجاد محيط كار مناسب، پيشگيري از حوادث و بيماريهاي ناشي از كارو بهبود راندمان و عملكرد انسان تبديل شده است.
سيستمهاي كار، سيستمهاي جهتدار و هدفمندي هستند كه خروجي مشخصي را ارائه ميكنند. معناي كار، كوشش براي رسيدن به يك هدف است كه اين تعريف مناسب تر از تعاريف ديگر يعني حاصلضرب نيرو در جابجايي يا افزايش فعاليت متابوليك بالاتر از سطح پايه است. پيچيدگي سيستم كار با افزايش اجزاي ماشيني يا انساني يا با وسيع تر شدن محيط بيشتر ميشود. هر يك از اجزاي سيستم كار ميتواند با ديگر اجزاء بطور مستقيم يا غيرمستقيم در تعامل باشد.
حيطه عمل ارگونومي بينهايت وسيع بوده و محدود به كاربرد خاصي نيست.
تمام سيستمهاي كار داراي محدوده فيزيكي يا كاركردي هستند كه آنها را از سيستمهاي مجاور جدا ميسازد. سيستمهاي كار با وروديها و خروجيهاي مخصوص به خود با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند. خروجي يك سيستم كاري ميتواند ورودي سيستم كاري بعدي و يا بالعكس باشد. آناليز سيستم، علم مطالعه ساختار و كاركرد سيستمهاي كار و فراهم ساختن ابزار لازم براي تركيب سيستمهاي ساده و تشكيل سيستمهاي پيچيدهتر است. آناليز سيستمها جزء لاينفك تمام كارهاي پيشرفته در ارگونومي است.
پرداختن به ارگونومي نيازمند آشنايي با آناتومي، فيزيولوژي و روانشناسي انساني درطراحي سيستمهاي كار است. تاكيد خاصي روي طراحي سطح مشترك انسان- ماشين وجود دارد تا ايمني و كارايي تجهيزات افزايش يابد و عوامل زيانآور استرسزا حذف شوند.
تاريخچه ارگونومي
ارگونومي لازمه طراحي و حل مشكلات كاري در سيستمهاي كار نوين است كه با پيشرفت تكنولوژي نمايان شدهاند. ارگونومي پيشرفت خود را مديون همان فرآيندهاي تاريخي است كه باعث رشد ساير علوم نظير مهندسي صنايع و طب كار گرديد.
تلاش براي تطبيق انسان با كار Fitting the man to the job (FMJ) بر اساس ايده بهبود بهرهوري يا كارآيي بوسيله انتخاب كارگران مستعد براي كاري خاص قرار دارد. اين نظريه كه يكي از پايههاي روانشناسي صنعتي مدرن را تشكيل ميدهد براين فرض استوار است كه براي انجام هر كاري نياز به استعدادهاي خاصي است كه ميتوان آنها را شناسايي و بطور عيني اندازهگيري كرد. اين فرضيه در مورد انتخاب افراد، با صلاحيت يا مهارتهاي اداري براي پستهاي خاص صدق ميكند. همچنين فرضيه ياد شده در مورد تعدادي از مشاغل ديگر صادق است حتي امروزه مشاغل سخت بدني مانند آتش نشاني يا نجات غريق يا مشاغلي نظير خلباني هواپيماي نظامي محدود به افرادي با استعدادها و خصوصيات بدني خاص است. اگرچه اين فرضيه همواره درست نبوده و هنوز جاي بحث دارد. براي مثال اتحاديه هاي صنفي ممكن است به تلاشهاي مديريت براي انتخاب كارگران قوي بنيه براي كارهاي خاص اعتراض كنند كه بحث بر سر خود كار است نه فرد كارگر و كار بايد بگونهاي طراحي مجدد شود كه توسط هر فردي قابل انجام باشد. نظريه ديگري كه فلسفه ارگونومي بر آن استوار است با نام تطبيق كار با انسان Fitting the job to the man (FJM) شناخته ميشود. بسياري از تلاشهاي اوليه مهندسي انساني و طراحي فضاي كار سعي درطراحي كارهاي متناسب با ويژگيهاي كارگر داشتند. فرضيه اساسي در نظريه FJMاين است كه يك مجموعه مناسب از ويژگيهاي فردي را در رابطه با هر كاري كه طراحي ميشود ميتوان مشخص كرد. FJM ميتواند در تمام سطوح