خانه
عناصر اولیه _کلیه فرم های تجسمی با نقطه ای آغاز می شوند که به حرکت در می آیند...نقطه حرکت میکند...وخط پدید می آید بعد اول. _اگر خط به شکل صفحه در بیاید ما به یک عنصر دو بعدی میرسیم. _با تغییر مکان صفحه و ادامه ی آن در فضا برخورد صفحات موجب پدیدار شدن حجم میشود. نقطه قطه به عنوان عنصر پایه ای در ساختار فرم میتواند مفاهیم زیر را القا کند: دوسر یک خط تقاطع دو خط تقاطع خطوط در گوشه یک صفحه یا یک حجم مرکز یک ناحیه یا زمینه دونقطه دونقطه نشانگر خطی هستند که آنهارا به هم متصل میکند.اگرچه این نقاط طول محدود و مشخصی را به خط میبخشند این خط میتواند قسمتی از یک مسیر بلند تر فرض می شود. خط با امتداد یک نقطه خط پدید می آید.از لحاظ مفهومی خط دارای طول بوده اما عرض و عمق ندارند.با توجه به این که نقطه به طور طبیعی ایستا است خط که خود مسیر حرکت نقطه نیز هست توانایی نشان دادن بصری جهت حرکت ورشد میباشد. صفحه صفحات در معماری بیانگراحجام سه بعدی جرمی و فضایی میباشند.مشخصات هر صفحه اندازه –شکل-رنگ-بافت و همچنین رابطه ی فضایی که این صفحات با یکدیگر برقرار میکنند نشان دهنده ی کیفیت فضای محصور شده و معرف ویژگی فرم های به وجود آمده میباشد.
مطالب مرتبط در این زمینه فضا در معماری، همان چیزی است که انسان را از عوامل طبیعی محافظت میکند و کلیه فعالیتهای فردی و اجتماعی فرد را در بر میگیرد. انسان در فضا نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین میکند. جوهر اصلی معماری فضا هست و در فضای معماری انسان حرکت و زندگی میکند. فضا در معماری انواع گوناگون دارد و به طرق متنوعی میتوان فضا را در معماری دستهبندی کرد. برنارد چومی معمار برجسته معاصر میگوید:جوهر فضا بعد توصیفی فضا و موضوعی برای مباحث فلسفی، ریاضی و فیزیک است. فضا جوهر معماری و شهرسازی است. (Madanipour، ۱۹۹۶) تعریف واضح در مورد فضا را یورگ گروتر چنین ارایه میکند:نزدیکترین تعریف این میباشد که فضا را خلأی در نظر بگیریم که میتواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا موجودیتی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد، با این حال قابل اندازهگیری است. (گروتر، ۱۳۸۶) فضا در مفهوم موجود خویش به تنهایی هیچ ویژگی خاصی را مطرح نمیکند ولی به محض آن که یک گروه انسانی فعالیتی را در مکانی مطرح کند، معنای نمادین فضا پدیدار میشود. از این پس فضا بستری برای بیان فعالیت و رفتارهای انسانی میگردد؛ محلی برای تخیل و واقعیت. (حبیبی، ۱۳۸۲) فضا (Space) واژهای است که در زمینههای متعدد و رشتههای گوناگون از قبیل فلسفه، جامعهشناسی، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفاده میشود. لیکن تکثّر کاربرد واژه فضا به معنی برداشت یکسان از این مفهوم در تمام زمینههای فوق نیست، بلکه تعریف فضا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. مطالعات نشان میدهد با وجود درک مشترکی که به نظر میرسد از این واژه وجود دارد، تقریباً توافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمیخورد و این واژه از تعدد معنایی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد که دربرگیرنده تمامی جنبههای این مفهوم باشد. از این رو در این یادداشت به ذکر برخی کلیات در مورد مفهوم فضا بسنده میکنیم. فضا یک مقوله بسیار عام است. فضا تمام جهان هستی را پر میکند و ما را در تمام طول زندگی احاطه کرده است. فضا به محیط زیست اطراف ما احساس راحتی و امنیت میبخشد که اهمیت آن در یک زندگی لذت بخش از نور آفتاب و محلی برای آرامش کمتر نیست. هرکاری که انسان انجام میدهد دارای یک جنبه فضایی نیز هست به عبارتی هر عملی که انجام میشود احتیاج به فضا دارد. دلبستگی بشر به فضا از ریشههای عمیقی برخوردار است. این دلبستگی از نیاز انسان به ایجاد ارتباط با سایر انسانها که از طریق زبانهای گوناگون صورت میپذیرد، سرچشمه میگیرد. همچنین بشر خود را با استفاده از فیزیولوژی و تکنولوژی، با اشیاء فیزیکی وفق میدهد و از این طریق یک رابطه و تعادل پویا بین انسان و محیط (اشیاء)، علاوه بر ارتباط میان انسانها بوجود میآید. این اشیاء بر اساس یک سری روابط خاص به، درونی و بیرونی، دور و نزدیک، منفرد و متحد، پیوسته و گسسته تقسیم شدهاند. برای اینکه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی که این روابط را درک کند و آنها را در قالب یک مفهوم فضایی هماهنگ نماید؛ لذا فضا بیانگر نوع ویژهای از ایجاد ارتباط نیست، بلکه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چه میان انسانها و چه میان انسان و محیط. فضا ماهیتی جیوه مانند دارد که چون نهری سیال، تسخیر و تعریف آن را مشکل مینماید. اگر قفس آن به اندازه کافی محکم نباشد به راحتی به بیرون رسوخ میکند و ناپدید میشود. فضا میتواند چنان نازک و وسیع به نظر آید که احساس وجود بعد، از بین برود (برای مثال در دشتهای وسیع، فضا کاملاً بدون بعد به نظر میرسد) و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد که به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد. با اینکه تعریف دقیق و مشخص فضا دشوار و حتی ناممکن است ولی فضا قابل اندازهگیری است. مثلاً میگوییم هنوز فضای کافی موجود است یا این فضا پر است. نزدیکترین تعریف این است که فضا را خلأی در نظر بگیریم که میتواند شی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. نکته دیگری که در مورد تعریف فضا باید خاطرنشان کرد، این است که همواره بر اساس یک نسبت که چیزی از پیش تعیین شده و ثابت نیست، ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد. بطوری که موقعیت مکانی شخص، فضا را تعریف میکند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورتهای مختلف قابل ادراک میباشد. همه زندگی انسان در فضا میگذرد و در هیچیک از فعالیتهای انسانی از جمله هنرها، نمیتوان از فضا غفلت کرد. توجه به معنا و مفهوم فضا که در دوران اخیر جانشین واژه مکان شده است، نیازی انکار ناپذیر است. عدهای کمیت و وجوه مادی در ماهیت فضا، غالباً «شکل» را مهمترین مشخصه فضا میدانند؛ ولی در واقع معنایی که آدمی در عناصر کالبدی در مییابد به زمینه فرهنگی و اعتقادی و حتی اقلیمی بستگی دارد. ادوارد تی. هال(Edward T.Hall) در تبیین مختصات فضا بر ادراک فضا توسط حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه) تأکید میکند اما تلویحاً اذعان میکند که ادراک فضا از طریق حواس از اموری چون فرهنگ و زبان و آیینها متأثر است. بر همین اساس فضای زندگی اسکیموها را فضای صوتی _ بویایی مینامند (در محیط آنان به سبب یکنواختی نسبی مناظر نقش حس بینایی کاهش مییابد) البته باید توجه داشت که فضا صرفاً ذهنی و سوبژکتیو نیست، فضاهای مختلفی را میتوان مثال زد که افراد مختلف با شخصیتهای متفاوت از آن برداشت و تأثیر همانندی دارند زیرا انسانها مشترکات روانی با یکدیگر دارند. بعنوان مثال فضای بزرگ و تاریکی را تصور کنید که دیوارهای حجیم و فلزی و تیره رنگ و خشنی داشته باشد، هر که به این فضا وارد شود احساس خشونت و سنگینی میکند. (گفتاری از دکتر مهدی حجت) حکمای اسلامی به اصالت عوامل کیفی در فضا معتقد بودند. بعنوان مثال ابن سینا معتقد است مکان عبارت از چیزی است که چیزی دیگر در آن نهاده باشد یا بر آن تکیه کند، او میگوید: پس جایگاه جسم نه هیولاست و نه صورت و نه بعد و نه خلاء.