بخشی از مطلب
مقوله پیدایش و گسترش شهر مانند هر پدیده دیگری دارای گذشته حال و آینده است با این اعتبار که وضع گذشته در وضع موجود مستقر و وضع آینده در وضع موجود مستتر است از این رو بررسی مسیر از گذشته به حال و از حال به آینده نیاز به شناخت وضع موجود و گذشته دارد.
پدیده صنعتی شدن در کشور های در حال توسعه از آنجایی که هماهنگ با زیر ساخت های اجتماعی و اقتصادی جامعه صورت نمی پذیرد ، مشکلات حادتری را در تمام عرصه های شهر بوجود می آورد و این امر با بروز تحولات اسا سی درارکان اجتماعی و سیمای عمومی شهر ها همراه بوده و بر مشکلات مختلف می افزاید و حیاط اجتماعی و خصوصیات کالبدی این شهرها و به خصوص شهرهای بزرگ تحت الشعاع قرار میدهد.تمرکز بیش از حد فعالیت های اجتماعی و اقتصادی ، رشد بی رویه و دگرگونی عمیق کالبدی را از یک سوو نیاز به امکانات خدماتی و فضاهای متفاوت شهری را از سوی دیگرافزایش داده و دست خوش تحولات خویش ساخته است.
از آنجا که این دگرگونی ها با سرعتی فزاینده و شتابی بیش از حد تمامی ارکان اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد، جهت هماهنگی فضاهای شهری با شرایط نوین به اجبار الگوهایی مورد استفاده قرار میگیرند که در غالب اوقات هیچ گونه نزدیکی با الگوهای موجود درشهر قدیم نداشته و موجب وضعیت نامطلوب درخصوصیات کالبدی و فرهنگی شهرها می گردد. یکی از عمده ترین مشکلاتی که به واسطه ی این آشفتگی ، محیط فیزیکی شهر را به مخاطره میاندازد، کمبود و بی هویتی فضاهای باز شهری و به ویژه فضاهای فرهنگی و فضاهای سبز و تفریحی است.در گذشته های دور و شاید نزدیک در شهرسازی بدین نکته کمتر توجه شده است.و
مبانی مفهومی ونظری فرهنگ
برای آن دلایل خاصی ارائه گردیده که یکی از انها پایین بودن سطح تراکم مردمی است، یا شاید نزدیک بودن محل زیست بافضای خارج شهر دلیل دیگر آن میباشد ولی امروزه با گسترش سریع شهرها ، زادو ولد اسمان خراشها ، افزایش سرسام آور جمعییت ها ، مناطق صنعتی و وجود ماشینهای سوختی متنوع ، نیاز به اکسیژن و هوای تمیز را ایجاب می نماید.لذا به نظر میرسد کمبود ، منحصرا از طریق ایجاد فضای سبز و احداث پارکها مقدور است که نبود آن از یک طرف آلودگی های محیطی را افزایش داده واز طرف دیگر امکانات گذران اوقات فراغت را برای عموم مردم به شدت محدود میسازد از این رو کوشش در تامین فضای فرهنگی و تفریحی یکی از گامهای ارزشمند جهت ایجاد مکانهای تفریحی، زیبا سازی محیط و مبارزه با الودگی های زیست محیطی می باشد.
برای شناخت بهتر فرهنگ لازم است که در ابتدا به معنای لغوی فرهنگ اشاره ای اجمالی داشته باشیم.
فرهنگ در لغت متشکل از دو واژه ی فر و هنگ می باشد که فر در لغت به معنای شوکت و شکوه، نمایانگرو نشانهای از والا نگریستن و به ارزشمندی و در تمامی گام نهادن است ضمن اینکه مفهوم زمانی – مکانی کلمه به مفهوم به جلو یا پیشرو نگریستن میباشد.
هنگ به معنی سنگین و وقار ، فهم و معرفت ، هوش و هوشیاری می باشد.در تعریفی نسبتا عام ، فرهنگ را می توان مجموعه ای از معارف ، اعتقادات، اخلاق و آداب و رسوم یک جامعه انسانی بر شمرد که در ابعاد مختلف مسائل عمده هستی و حیات را برای بشر و جوامع بشری معنا و مفهوم می بخشد.
فرهنگ هر جامعه زاییده یک تمدن است. یعنی تمدن های بشری محصولات چون فرهنگ و آداب و رسوم و عقاید و باورهای مختلف عرضه می کنند. به عبارتی بشر محصول فرهنگ را از درخت تمدن می چیند..
در هر جامعه این عقاید و رسوم در روشهای زندگی رنگ و بوی خاص داشته و ارزش های گوناگونی بر جوامع حکم فرما است. این راه و روشهای مختلف در هر جامعه توابع قوانین خاص
انتقال فرهنگ
خود است که عواملی چون جغرافیا، نژاد و مذهب در آن تاثیر گذار است پس فرهنگ هر جامعه ای را باید با المان های خاص آن مورد بررسی قرار داد.
فرهنگ صحیح شخصیت فردی و اجتماعی بشر را شکل می دهد و در سایه روشنی هجوم اندیشه ها، رازهای سر به مهر زندگی را برای او فاش میسازد و در تاریکی اوهام شمع پر فروغ چگونه بودن را بر می افروزد. فرهنگ هر جامعه را ثقل معنوی آن اجتماع در مجموعه هستی نیز تعریف کرده اند.
فرهنگ را میتوان روح بالنده بشر توصیف کرد روح بی تابی که در تقابل مستمر جوامع انسانی، تاثیر و تاثر می پذیرد و با خلق هویت واقعی انسان جوهره او را غنیمت می بخشد.
چون فرهنگ ذاتی نیست لازم است که به هر نسل جدید آموخته شود. در همه جوامع میراث فرهنگی مورد اعتنا است و چون ممکن است بر اثر غفلت از میان برود از این رو انتقال آن به افراد جامعه، به ویژه نسل های جدید، اهمیت خاصی پیدا میکند.
در جوامع ساده، همانطور که پیش از این ملاحظه کردیم این وظیفه از راه شرکت کودکان و نوجوانان در فعالیت های زندگی و از طریق مشاهده، تقلید و یادگیری ضمن کارورزی صورت می گرفت در این شرایط بزرگسالان در نقش معلمان عمل میکردند و زمان و مکان خاصی برای یادگیری رسمی وجود نداشت. این امر تا زمانی که فرهنگ، متجانس و جامعه ایستاست امکان پذیر است. با تحول در جامعه، فرهنگ، پیچیده تر و نا متجانس تر میشود و تغییر اجتماعی سرعت میگیرد. نیروهای متغییر، انتقال فرهنگ از نسلی به نسلی دیگر را دشوارتر میسازند. برای باز افرینی فرهنگی، آموزش لازم است تا اولا باز پیرایی فرهنگ گذشته و به روز در آوردن فرهنگ امروز را بر عهده گیرد.
و....