خانه

 درباره ما
 ارتباط با ما
 راهنمای فروشگاه

 فروش آثار شما
 نمونه قراردادها
رزومه
 نمونه کارها
 
جهت اطمینان از نماد اعتماد فروشگاه به سمت راست صفحه اول سایت (خانه) مراجعه فرماييد       جزوات معماری       پاورپوینت های معماری       چند جمله از بزرگان : درنگ، بهترین درمان خشم است.        مناعت، بین خودستایی و خود هیچ انگاری است./ ارسطو       می‌توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی‌توان منکر آن شد./ ژان ژاک روسو       زندگی مسئله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است./ گابریل گارسیا مارکز       جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)       برای کسی که شگفت‌زده‌ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد       علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)       بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)       از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش. (آلبرت انیشتن)       کسی که جرات هدر دادن ساعتی از عمر خود را دارد، ارزش زندگی را نفهمیده .داروین        شما تنها زمانی به قدرت نیاز دارید که قصد انجام کار مضری را داشته باشید در غیر این صورت عشق برای انجام هر کاری کافی ست. چارلی_چاپلین       زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست. دام شیطان نیز هست . فردریش نیچه       از زندگانیم گله دارد جوانیم ، شرمنده جوانی از این زندگانیم      
فروشگاه مقالات
 
فهرست مطالب: پاورپوینت بررسی مبانی فکري و نظري طراحی مجموعه هاي مسکونی

   تعدادبرگ: 37 اسلاید   قیمت: 9500 تومان     تعدادمشاهده  7


پاورپوینت بررسی مبانی فکري و نظري طراحی مجموعه هاي مسکونی
 
بخشی از مطلب
سکونت را می¬توان به زعم  نور برگ - از نظر شولتز (1389، ص9-10)، در سه مقیاس بررسی نمود (شکل 2-1):
1.    مجتمع: دیدار با دیگران به آهنگ داد و ستد تولیدات، اندیشه¬ها و احساسات؛ به معنای آزمودن زندگی به عنوان عرصۀ امکانات گوناگون (آبادی با فضاهای شهری خود).
2.    عمومی: توافق با دیگران یعنی پذیرش مجموعه¬ای از ارزش¬های مشترک (بناهای عمومی).
3.    خصوصی: یافتن موجودیت از طریق گزینش جهانی کوچک و از آن خود (خانه).
 
بدین ترتیب، مجموع این سه، درکلیتی ارگانیک و وابسته به طبیعت، «محیطی کل» پدید خواهند آورد. شولتز درادامه سکونت داشتن را نه به معنای داشتن سقفی بالای سر، بلکه مفهومی وجودی وکیفی می-داندکه بیانگر پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض است. دراین معناکه خانه¬ها همانند اعضای یک خانواده، به یکدیگر تعلق می¬یابند «سکنی گزینی یعنی درآنِ واحد تعلق خاطر یافتن به مکانی خاص که می¬تواند مزرعه¬ای سبز یا خیابانی خاکستری باشد، وتصرف خانه¬ای که در آن، قلب شکوفا شده ومغز به اندیشه درمی¬آید» (همان،ص 16).
«هستی آدمی در جهان ساختاری را پذیرا گردیده و این ساختار توسط معماری نگهداری شده و عینیت یافته است» (همان،ص44). دیباج اما از این تعریف فراتر می¬رود و یادآور می¬شود که «انسان موجودی است که زندگی بی¬معنی را نیز تجربه و درک می¬کند وچون مرز زندگی را تا نیستی به پیش می¬برد، سکونت و سکنا یافتنِ بی¬معنی نیز تصور کردنی است. این سخن که «سکونت» صرفاً «سرپناه داشتن» نیست، درست است اما اینکه سکونت حس تعلق و معنا و هدف است مبهم می¬باشد. چنانچه تجربۀ زندگی بامعنی باشد سکونت و سکنی یافتن انسان نیز بامعنی است. انسان نیازمند فضا و مکان مسکونی است و می¬توان گفت آنچه با معنی و هدفمند بودن پیوند دارد نه «سکونت» که «معماری» است. این معماری است که به فضاها جان می¬بخشد و آن¬ها را زنده و متمایز از فضاهای دیگری می¬سازد که به دور از دسترس معماری طبیعی یا انسانی، مرده می¬نماید» (دیباج، 1382،ص10).
سکونت آدمی را، بدین ترتیب، می¬توان از وجوه مختلفی بررسی کرد. با این حال از تقسیم بندی سه¬گانۀ شولتز، دراین رساله، بیشتر به سومین مورد یعنی «خانه» پرداخته شده است. این سطح سکونت، شامل پرورش هویت ویژۀ فردی در کنار منافع مشترک و هویت¬یابی عمومی، در دو سطح پیشین، می¬باشد. چنین سطحی را می¬توان به دور از دخالت دیگران، سکونت خصوصی خواند. چنین مکانی، شکل دهندۀ خاطرات، مأمن و پناهگاه آدمی خواهد بود.
درحقیقت، سکنی ¬گزینی بامعنا، تنها با برقراری پیوندی عمیق بین انسان و جهان صورت خواهد گرفت. در نهایت، محیط، هنگامی که به یک مکان تبدیل شود، به انسان مجال سکنی گزینی شاعرانه بر روی زمین را خواهد داد «و هر وقت بنایی چنین شعله¬ای در درون داشته باشد، جزئی ازطبیعت می¬شود. همچون امواج اقیانوس، یا برگ¬های علف...» (الکساندر، 1386،ص117)؛ آنطور که شاملو در مقام انسان، (بگوئیم خطاب به جهان و  هستی) می¬گوید؛
...ای دیر یافته با تو سخن می¬گویم
بسان ابرکه با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می¬گوید
           زیرا که من ریشه¬های ترا دریافته¬ام
                     زیرا که صدای من ¬با صدای تو آشناست. 
 
جنبه¬هاي دوگانه سکونت
احراز هویت به مفهوم عام عبارت است از آزمودن محیطی ((کل)) تحت عنوان پرمعنا. در داخل این گونه ازکلیت، موضوعات یا چیزهاي مشخص¬ و آشنا الزاماً با در اختیار گرفتن اهمیتی ویژه مطرح شده، و یا به بیانی گشتالتی همچون ((پیکره)) بر ((زمینه)) ساده و کم ساختارتر می¬ایستند. 
 ¬در واقع همین (چیزها) هستند که به موضوعات پیوسته با احراز هویت انسان تبدیل می¬شود و در همین اثنا انسان براي توفیق در پیشبرد اعمال خود بین ¬آنها به تعیین موقعیت می¬پردازد . می¬توان به یاد داشت که ((هستی درجهان)) علاوه برکجا شامل یک چگونه نیز می¬گردد. هنگامی که احراز هویت ¬مقصود خود را حول کیفیت چیزها متمرکز می¬گرداند، تعیین موقعیت ارتباطات فضایی بینابین آنها را منظور می¬دارد. البته بدیهی است که بدون ¬احراز هویت واقعی به واسطه چیزها، تعیین موقعیت بین آنها ممکن بوده و به طریق مشابه ممکن است بدون مداخله کامل عملکرد تعیین موقعیت، ¬توسط برخی از چیزها به هویت نیز رسید. پس توانایی درتمیز بین موضوعات احراز هویت و تعیین موقعیت به عنوان جنبه¬هاي دوگانه سکونت و وقوف¬ بر این امر که با وجود حضور همواره این دو جنبه در صحنه ممکن است نیروي یکی بنا بر اقتضاي احوال بر دیگري پیشی گیرد از درجه بالاي اهمیت ¬برخوردار است. احراز هویت و تعیین موقعیت به همراه یکدیگر ساختار کلی سکونت و بالتبع مخرج مشترك شیوه¬هاي چهارگانه آن را فراهم می¬آورد. ¬در ادامه باید افزود که احراز هویت به شکل مادي مکانی بستگی داشته، حال آنکه تعیین موقعیت به ادراك از نظام فضایی آن مرتبط می¬گردد. ¬علاوه بر این می¬توان گفت که جنبه¬هاي دوگانه مزبور بر عملکردهاي معمارانه ((تجسم)) و ((پذیرش)) منطبق می¬باشند. بدین ترتیب، هر محیط¬ در همان حال که جهت تحقق اعمالی مشخص آنها را درخود پذیرا می¬گردد، مفاهیمی را نیز تجسم می¬بخشد (شولتز، 1389، ص21).
وقتی¬گیاهی ¬را در باغچه¬مان ¬می¬کاریم ¬یا در گلدان، کنار پنجره یا تراس¬¬مان مي¬ گذاریم، آن گیاه دیگرمعنایی بیش از یک سبزی پیدا کرده و به مفهومی بدل می¬شود جدای از دیگر گیاهان عالم. چنین تفاوتی بین  این گیاه و دیگر گیاهان عالم، نه صرفاً به دلیل نوع گیاه یا مشخصات ظاهری آن، بلکه بیشتر به دلیل تطابق وسازگاری این رابطۀ دوسویه باطبع انسان و همچنین ایجادحس مراقبت ونگهداری ماازآن می¬باشد.
به یاد اهمیتِ گل¬سرخ در داستان اگزوپری می¬افتیم و روباهِ داستان که نیازمند اهلی شدن است. اهلی کردن اما، نه به معنای تصاحب بلکه به معنای مراقبت است؛ به قول تائو«داشتن بدون احساس مالکیت». گیاهِ من، چیزی است که از آن مراقبت می¬کنم تا عمر خود را با آن شریک شوم.  در بسیاری از نقاط ایران، رسم بوده است که با بدنیا آمدن اولین فرزند، درختی در حیاط خود می¬نشاندند تا هم¬چون هم¬زاد او از دل طبیعت، با او متولد شده، بزرگ شود، خاطره سازش باشد و با او پیر شود. به طور مثال در جهرم، نخل می¬کاشتند تا دوام آن نشانِ عمردراز ِفرزند باشد.
خانه و محله نیز از این جنس هستند. این¬ها نیز مانندگیاهِ درون باغچه¬مان، چیزهای ما در جهان¬اند که به واقع هویت¬ساز ما هستند و باز باید این گفتۀ ریلکه را به یادآوردکه «چیزها برای درامان بودن به ما اطمینان می¬کنند». انسان در دنیای معاصر رو به¬سوی  «بی¬چیز» شدن نهاده است و این¬ را باید دلیل اصل بی¬هویتی و بیگانگی انسان در این عصر دانست.  به قول الکساندر، «ما تنها به همان میزان می¬توانیم زنده بشویم که بناها و شهرهایی که در آنها زندگی می¬کنیم، زنده¬اند» (الكساندر،1386،ص 52).
بدین ترتیب، تنها زمانی مکان¬ها زنده¬اند که واجد خصلتِ «چیزبودن» باشند. تنها درصورت داشتن چنین کیفیت ساختاری¬ای است که به عنوان چیزی «تودستی»- و نه«فرادستی»- ، برای ما اهلی شده و ما از آن¬ها مراقبت می¬کنیم. اما چنین کیفیتی از کجا ناشی می¬شود؟ و چگونه یک مکان ما را در تلقی¬مان از چیز بودنش و مراقبت از آن یاری می¬رساند؟
الکساندرچنین کیفیتی را در «آزادی ظریف و پیچیده از تضادهای درونی» دانسته و تأکید می¬کند که تنها در این صورت است که این مکان¬ها زنده خواهند بود(همان،ص24): «الگوهای خاصی که بنا یا شهر را می-سازند ممکن است زنده یا مرده باشند. به هراندازه که زنده باشند امکان آزاد شدن نیروهای درونی ¬ما را فراهم می¬سازند و ما را آزاد می¬کنند؛ اما اگر مرده باشند، ما را در بند تناقضات درونیمان نگاه می¬دارند» (همان،ص85). واقعیت این است که شخص آن¬چنان تحت تأثیر محیط خود است که حالت هماهنگی [درونی] اش بستگیِ تام به هماهنگی او با محیط خوددارد. بعضی انواع موقعیت¬های کالبدی و اجتماعی به انسان کمک می¬کند تا انسان زندگی را بیشتر دریابد، و بعضی دیگر اینکار را دشوار می¬سازد (همان،ص90)؛ «دربنایی که همۀ الگوها زنده¬اند، همچنین روی مزاحمي وجود ندارد. مردم راحت¬اند؛ گیاهان آسوده¬اند؛ جانوران کارهای طبیعی خود را  انجام می¬دهند؛ نیروهای فرسایشی با روند مرمت طبیعی¬ای که ترکیب بنا ایجاب می¬کند در تعادل¬اند؛ نیروی جاذبه با ترکیب تیرها و طاق¬ها و ستون¬ها و با نیروی باد در تعادل است؛ آب باران به طور طبیعی جریان می¬یابد، به نحوی که فقط به رشد گیاهانی کمک می¬کند که خود به علل دیگری با شکاف بین سنگفرش¬ها وزیبایی ورودی و عطرگل¬ها در مهتابی به هنگام عصر در تعادل¬اند... » (همان،ص114).
به¬طورخلاصه، هر فضا برای آن¬که به مکانی بامعنا تبدیل شود، باید به نحوی زنده باشد تا انسان به کمک آن¬ها ، اولاً بتواند زندگی را پیدا کرده و ثانیاً تضادهایش را حل کند. اما چگونه یک مکان ما را در برطرف کردن تضادها، یاری می¬رساند؟ در واقع یک مکان هنگامی¬که از تضادهای درونی خویش رهایی یافت، مکانی پایدار و زنده خواهد بود.  تنها مکانی که با خودسازگار باشد، می¬تواند به مکانی زنده و بامعنا تبدیل گردد. بدین ترتیب که هرمکان، بر این اساس که ماهیتاً«چه هست» به ما بگوید «چه باید باشد». 
دنیای علم  به ما نشان می¬دهد که همۀ چیزها به  یک میزان واقعی و زنده¬اند، بااین¬حال، شخصی که مکان-های زنده و بامعنا را تجربه کرده باشد، می¬تواند بر این توهم علم فائق آمده، بین مکان¬های زنده و سازگار باخود و فضاهای خود ویرانگر و مرده ، تفاوت قائل شود و سعی در ساختنِ چنین مکان¬هایی کند. الکساندر، همانطورکه در بخش «رویداد-ساختار» گفتیم، بر«خصلت¬طبیعی» یک بنا تأکید دارد.
 وی بنا را نیز مانند طبیعت واجد چرخۀ تکرارها و تنوع¬ها دانسته، می¬افزاید: «چرخۀ تکرار وتنوع در هر مرتبه سبب می¬شود که ترکیب کلیه موارد فراخ و سیال باشد. طبیعت همواره دارای تسامح و فراخی و راحتی است؛ و این ترکیب راحت مستقیماً از تعادل میان تکرار و تنوع ناشی می¬شود... این خصلت همه¬جا هست، هرجایی از عالم که چنان با نیروهای درونی خود سازگاری داشته باشد که با طبع خود صادق باشد... این بدان معنا نیست که بنا یا شهری که زنده است ظاهری چون درخت یا جنگل دارد. بلکه بدین معناست که دارای همان تعادل بین تکرار و تنوع است که طبیعت دارد» (همان،ص128-126). بدین ترتیب، کیفیت این مکان¬ها در این معنی، نه به هدف بلکه به پایداری درونی آن¬ها وابسته است و در کل، فضا، زمانی به یک مکانِ زنده مبدل می¬شود که نیروهای درونیش را آزاد کند و زمانی مرده است که از ایجاد نظامی که با نیروهای درونیش به تعادل رسیده است، عاجز باشد؛ چرا که نیروهای آزاد نشده درجهت تخریب آن مکان برمی¬آیند. به این دلیل است که الکساندرمی¬گوید: «[انسجام یک مکان زنده]، به ارزش¬های ظاهریِ انسانی¬ای که من و شما یا ساکنان آن¬جا آن¬ها را وضع می¬کنند، بستگی ندارد. زنده بودن امری است ذاتی و مختصِ ساختار» (همان،ص103). درنتیجه می¬توان گفت که زنده بودن یک مکان بیش از هر چیز به سازگاری با نیروهای درونی¬اش و به¬¬عبارتی، به «خودبانی» بودن آن بستگی دارد.
و....


کلمات کلیدی مرتبط:
معماری ,مبانی فکري و نظري طراحی ,مجموعه هاي مسکونی ,پاورپوینت بررسی ,
مقالات مرتبط در این دسته
پاورپوینت بررسی معماری برج چند منظوره 23 طبقه The Canyon سانفرانسیسکو
پاورپوینت بررسی خانه شوایزر اشمید در آردز اثر سوئیس توسط Bearth & Deplazes
پاورپوینت بررسی معماری خانه سیکس برکشایر در ماساچوست
پاورپوینت بررسی معماری خانه جنگلی Vuissensدر سوئیس اثر Deschenaux
پاورپوینت بررسی خانه های مقرون به صرفه ای لویشم لندن
پاورپوینت تحلیل بررسی معماری ویلای برادر کوچکتر اثر علیرضا تغابنی
پاورپوینت تحلیل بررسی معماری خانه آبان اصفهان محمد عرب
پاورپوینت بررسی معماری ساختمان مسکونی 23 طبقه خیابان 90 وست منهتن
پاورپوینت بررسی معماری ساختمان آپارتمان لوکس وال استریت 37
پاورپوینت بررسی معماری ویلا مسطح در برزیل Studio MK27 مارسیو کوگان
پاورپوینت بررسی معماری مجتمع مسکونی نیاوران
پاورپوینت بررسی معماری خانه عروسک در استانبول ترکیه
پاورپوینت تحلیل معماری خانه گرمسیری بروتالیست در بالی اثر پاتیساندیکا دن میچل
پاورپوینت بررسی معماری خانه تراساکی اثر ریو نیشیزاوا
پاورپوینت تحلیل بررسی معماری ویلای ولتا اثر Ambrosi
پاورپوینت بررسی معماری تالار بولشوی در مسكو
پاورپوینت بررسی خانه اس ام اثر معماران و هان تومرتکین
پاورپوینت بررسی ویلای سابلیم یا خانه هزارتو اثر خاویر کوربرو در اسپانیا
پاورپوینت بررسی خانه دیوار 2 اثر جان هیدوک
پاورپوینت تحلیل معماری ویلا شمس در ساوه و ویلای حیاط ARCHSTUDIO

 


کليه حقوق اين وب سايت محفوظ و متعلق به نقش برتر پارس مي باشد
هرگونه کپی برداری منجر به پیگیری قضایی خواهد شد
Copyright © 2013-2025 - All rights reserved
طراحی سایت مشهد