پاورپوینت بررسی مبانی طراحی مسکن مدرن
بخشی از مطلب
در ابتدای کار، مدرنیسم بین المللی از افکار سوسیالیسم اتوپیایی بخصوص مکتب باوهاوس بهره گرفت و افرادی مثل لوکوربوزیه، گروپیوس و وندروهه سبک بینالملل را بنیان نهادند که این سبک تمام ویژگی های فرهنگ محلی را زدود و در عوض آنها بر ساخت اشکال هندسی نظیر مستطیل تاکید کرده و از فن آوری های گرمایشی، روشنایی و مواد ساختمانی بهره بردند (مشکینی، 1389 :64). همیشه و هر زمان تغییرات متناسب با زمان وجود دارد، لیکن گذر از معماری مسکن سنتی به مدرن بنابه دلایلی اعم از: پیشرفت سریع و ناگهانی، پیشرفت تکنولوژی، تغییر دیدگاه ها نسبت به انسان، اقتصاد گرایی، عملکرد گرایی و ... روند نامطلوبی در پیش گرفت و نتیجتأ این تغییرات ناگهانی در شکل و بافت مسکن، عوارضی بر پیکره ی بنیان خانوادگی و اجتماعی وارد کرد (قبادیان، 1383 –نگارنده). امروزه اساس طراحی خانه در بیشتر خانه های ایران، فضای عمومی وسیعی است که معمولا با آشپزخانه ی باز یکسره بوده و سایر فضاها در باقیمانده ی سطح طرح جای گرفته اند. اما در معماری گذشته این سرزمین، اتاق ها با عملکرد پایه ای گوناگون، اندامهای بنیادین خانه بحساب می آمدند. مطالعه ی میدانی نشان می دهد، امروزه نیز اتاق ها نقش اساسی در رضایت ساکنین دارند (قاسم زاده، 1389 :5). همانند سخن استاد پیرنیا در اکثر آپارتمان های امروزی مهمان از وسط اتاق میگذرد، خانم خانه برای رسیدن به آشپزخانه بایستی از وسط مهمان ها عبور کند، سرویس و طراحی آن مشکلات زیادی ایجاد می کند و... (پیرنیا، 1382) میتوان گفت معماری هم شناخت فرهنگ است و هم بر فرهنگ نیز تاثیر دارد.
خالی از لطف نیس تفاوتهایی که معماری مدرن با اصول پنجگانه استاد پیرنیا وجود دارد خلاصه وار با مصداق برسی شود:
مردمواری: در رابطه این مطلب با معماری مدرن میتوان یکی شدن فضای نشیمن با پذیرایی را در برخی حالات مثال زد (که در معماری سنتی اگر بنگریم نشیمن بسیار کوچک و متناسب با افراد ولی تالار بخاطر مهمان نوازی ایرانیان بزرگ است) که علاوه بر نداشتن جنبه ی احساس دور هم بودن و دوری اعضای خانه، دغدغه هایی دیگر را به اعضای خانه تحمیل می کند که هرچند جزئی به نظر آیند ولی تاثیر بسزایی در برهم زدن آرامش روانی اعضا دارد. مخصوصا در مورد خانواه هایی که از یک نوع دیگر زندگی به این آپارتمان ها تحمیل شده اند، مانند دغدغه ی تمیز ماندن اتاق مهمان (یکی بودن پذیرایی و نشیمن) که نوع برخورد با اعضای کم سن و سال خانه را تغییر می دهد. پرهیز از بیهودگی؛ شاید بتوان گفت معماری سنتی و مدرن در بیان این شعار مشترک باشند ولی تعریف این دو از بیهودگی تفاوت دارد. این را با یک مثال شرح می دهیم: در معماری قدیم ایرانی، همانطور که ذکر رفت، زیبایی به معنای زیبنده بودن و تناسب داشتن است نه قشنگی و جمالگرایی، معنی پرهیز از بیهودگی نیز استفاده نکردن از عناصر مانند گچبری و نقاشی نیست، بلکه بمعنای استفاده از آن متناسب با نیاز و نوع هر ساختمان و اقلیم و... است. بعنوان مثال معنی پرهیز از بیهودگی در معماری سنتی این نیست که همانند تفکر معماری مدرن، اقلیم خشک نیز از یک فرم مانند مکعب بهره برد و اقلیم مرطوب هم از همان نوع. پس معنی پرهیز از بیهودگی استفاده نکردن از عناصری است که باسم اسراف و تجمل محسوب می شود، نه ضروریات و الزامات یک خانه. نیارش؛ این مورد نیز، هم در معماری سنتی و هم در معماری مدرن تعریف دارد، منتها تعریف آنها با هم تفاوت دارد که به آن اشاره می کنیم: در معماری سنتی مساله ای بنام پیمون وجود داشت که اندازه های خرد و یکسانی بود که هرجا نیاز بود استفاده می شد، به ابن معنی که با تکرار آندر اندام ها و اندازه ها، ساختمان ها را بسیار گوناگون از کار در می آوردند، یعنی فضاها با یک فضای اصلی و فرضی خو متشابه و متناسب بودند بر عکس معماری مدرن که فضاها متشابه و عین هم (هم در مقیاس کوچک و هم بزرگ) می باشند، به این معنی که معماری مدرن عملکرد ها را با تعریف آزاد از بین برد و فضاها را مدولاریزه نمود. درونگرایی؛ اصولا مهمترین موردی که در رابطه با تفاوت میان معماری مدرن با معماری سنتی می توان نام برد، همان توجه به فرهنگ ها و باورهای مردم و ارزش نهادن به آنها در معماری سنتی است که در ساماندهی فضاها بسیار کارساز بوده است. همین مسئله است که اندرونی و بیرونی، هشتی، دالان و بسیاری اندامهای ساختمانی را شکل داده است. درجه بندی و حفظ حریم در معماری سنتی حتی در باغ های ایرانی به نحو احنت رعایت شده است (پیرنیا، 1382 – پیرنیا، 1385-نگارنده).
در مبحث خانه در دوران معاصر توجه همگان به ساخت بنا معطوف می شود، در صورتی که در اینجا باید به این نکته توجه کنیم که انسان در آن خانه چه تعریفی پیدا کرده و خواهد کرد. در معماری سنتی علاوه بر فضاهای مورد نیاز، خانه خانه است ولی در دوران معاصر بگفته ی هایدگر علیرغم اینهمه ساخت و ساز، انسان بی خانمان است. در دوران معاصر بر ویژگی و طبع فرهنگی کم توجه بوده ایم. البته مشکل ما بی فرهنگی و نداشتن فرهنگ نیست بلکه بیماری فرهنگی است. با این وجود خود مردم در صدد وفق دادن زندگیشان با همان الگوهای فرهنگی هستند؛ بعنوان مثال ما هنوز هم در خانه های امروزی بصورت اندرونی بیرونی زندگی می کنیم. شاهد این ادعا آنکه معمولا بیش از 50 درصد دارایی ما در خانه به مهمان اختصاص میابد؛ بهترین جای خانه، بهترین مبل ها و فرش ها و ظروف و ... و این نشاندهنده ی تفکر اندرونی بیرونی در خانه است (بهشتی، 1386).
و.......