مطالعات طراحی موزه هنر،رساله موزه هنر
بخشی از مطلب
معمولا در بحثهاي گوناگون كه حول موضوع و محوري خاص صورت مي گيرد، رسم بر اين است كه درآغاز بحث كليد واژه اي اصلي آن موضوع يا محور به طور مشخص تعريف و تبيين شود تا ادامة بحث و نظريه پردازيها با توجه به توافق قبلي در باب تعاريف يا سهولت بيشتري صورت گيرد.
اما اين سنت در حوزة جامعه شناسي هنر قابل پاسداري نيست. چرا كه هنر نه تنها در حوزة جامعه شناسي، بلكه در حوزة زيبايي شناسي و فلسفه نيز يك واژة نامعين و تعريف نشده است. اين بدان معنا نيست كه كسي تعريفي براي هنر ارائه نداده است. برعكس، بسياري سعي كرده اند كه تعريف جامع و مانعي از هنر به دست دهند؛ يعني آن خصوصيتي را كه مخصوص هنر است و در ساير فعاليتهاي بشري نظير آن را نمي توان يافت كشف كند و مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهند. ولي مشكل اساسي اين است كه اين تعاريف نه تنها با يكديگر همخواني ندارند و به يك وحدت فكري منجر نمي شوند، بلكه گاه با هم تضاد هم دارند.
به طور خلاصه اين تعاريف مختلف را مي توان به دو گروه عمدة پراگماتيست يا عمل گرا و ايده آليست يا ذهن گرا تقسيم كرد. "هربرت ريد " معتقد است كه هنر كوششي است براي آفرينش صور لذت بخش. اين صور ، احساس زيباشناختي ما را ارضا مي كند؛ و احساس زيبايي هم ارضا نمي شود، مگر وقتي كه در دريافتهاي حسي خود با نوعي هماهنگي و وحدت در روابط صوري مواجه شويم. اين تعريف ، مادي ترين و شامل ترين تعريف هنراست ؛ و تعريف ايده آليستي" كروچه" دربرابر آن قرار دارد كه مي گويد:( هنر عبارت است از ديد يا شهود. هنر يعني شهود، و شهود نيز عبارت است از مجموعه اي از تصورات به هم پيوسته كه حول انديشة واحدي گرد آمده است.) ميان اين دو تعريف كاملا مادي و كاملا غيرمادي از هنر، نظريه هايي مي توان يافت كه هركدام به طريقي به يكي از اين دوقطب نزديك يا دور مي شود .
به دليل همين تشتت آراء در جامعه شناسي هنر معناي هنر مورد نظر نيست؛ بلكه كشف رابطه ميان هر آنچه هنر مي ناميم و جامعه مسئله اصلي است. اين رابطه گرچه به نظر بديهي و روشن
مي آيد، تعيين حدود و چگونگي آن نياز به بحث و مداقه بيشتري دارد. بنابراين در جامعه شناسي هنر، واژه هنر تعريف نمي شود؛ بلكه مصاديق آن يعني نقاشي، رمان ، موسيقي، فيلم و كلية فرآورده هاي فرهنگي ديگر كه در حوزة هنر قرار مي گيرد بررسي مي شود.
هنر ارتباط و انتقال محتواي درون به بيرون است ؛ آن گونه كه براي عموم جلوه كند. كيفيت هنر به دو عامل بستگي دارد، يكي محتواي درون و ديگري شكل و فرم ارتباط كه موجب جاذبه شود. محتواي درون و ما في الضمير انسان از مسيرهاي گوناگون به دست آمده است. استعداد الهي ، علم و تقوا، سرچشمة اصلي علم لدني است؛ اخلاق كه اجتماع خوبي هاست؛ دين كه سرچشمه حكمت است و انسان را به علوم انبياء و اولياء متصل مي كند؛ تعبد، عبوديت را نصيب انسان مي كند و تمام نقش هاي انسان، در عبوديت پديدار مي شود؛ طهارت وخلوص ، انسان را بمانند آيينه مي كند تا تمام اشياء را منور و غيرمعوج ببيند؛ ايمان ، گوهر شاخص انسانيت است و موجب ديدن اشياء بانور خدا مي شود (( المؤمن ينظر بنورالله)) ؛ ذكر، موجب اطمينان قلب مي شود و عامل ارتباط لحظه اي و پيوسته با صاحب عالم است. اگر ارتباط انسان با خدا درست شود، خدا ارتباط انسان با مردم ار درست مي كند. فكر، شكافنده مسائل و حلم، استواري و پايداري انسان است. داشتن اين ملكات و سجايا موجب مي شود كه انسانيت در انسان هويدا شود؛ در آني صورت انسان صاحب نفس واحد شده و خاصيت انساني از او تجلي مي كند همان گونه كه مولوي مي گويد:
تفرقه در روح حيواني بود
نفس واحد روح انساني بود
گاهي انسان حقايق را از طريق عقل مي يابد، اما نمي تواند آن را در حسي وارد كند تا به ديگران انتقال دهد. اين حقايق، ارزش خاص خود را دارد كه فردي و يا قابل انتقال به معدودي از عقلاست، اما هنر ارزش اجتماعي دارد و مي تواند حقايق عقلاني را محسوس كند و رابط بين محتواي درون و مكاشفات فردي بيرون باشد؛ يعني موجب ارتباط خاص به عام مي شود. هنر در حقيقت قوه و محتواي خفته را فعال كرده و آن را محسوس مي كند، به طوري كه بتوان آن را تجربه كرد و با حركات ، اشارات، خط ها ، رنگ ها، صداها، نقش ها و كلمات محسوس گرداند و حتي آن را تكرار كرد و سپس اين تجربه ار طوري مطبوع و مطلوب، به ديگران منتقل كرد تا ديگران همان احساس فرد را ، احساس و تجربه كنند و از همان مراحلي كه گذشته ، بگذرند. لذا هنر وسيلة ارتباط انسان ها براي سير به سوي سعادت بشري است . بنابراين هنر موضوع ضروري و لازم در زندگي انسان هاست. هنر بايد ميراث معنوي (علم و معني) را به احساس در خويشتن انتقال دهد و يا با بسياري از علائم معروف و شناخته شدة ظاهري بيان شود. علم و معني لايتناهي هستند؛ بايد آنها را به قيد كلمات ، صوتها، نورها، رنگ ها، خطوط، حجم ها و سطح ها كشاند تا بتوان قسمتي و يا همة آنها را نمايان كرد، و اين كار هنر است كه با آرايش و ساختار تناسب ها و تعاون سازمان هاي ارتباطي انسان (ارگانيک ها) بين ذهن و شي خارجي اتحاد دهد و محتواي درون، توسط حواسي كه عموم افراد حائز آن هستند، انتقال يافته و رايج شود . بنابراين ، هنر نقطة عطف ارتباط يك انسان به جامعه است. هنر وسيلة ادارك جهان عيني مي شود؛ درصورتيكه علم با ساير قسمتهاي جهان هم سروكار دارد. بسياري از اوقات، انسان به مكاشفات دروني مي رسد كه نمي تواند آن را بروز دهد وآن حقايقي دروني و فردي است كه براي ديگران عيان نمي شود. اين حيطه از شناخت و حقايق فردي است. هنر مسائل ذهني را به عينيت و پديده هاي نامريي را به ساختار مريي و يا محسوس مي كشاند تا ساده تر فهميده شود. اما علم، تضاد بين وحدت و كثرت، بين قانون و پديده و ذهن و عين را از ميان برمي دارد و آنها را با يكديگر متحد مي سازد. لذا كار هنر بروز و ظهور علم و محتواست. بنابراين مي توان گفت كه علم و هنر، دو رو از يك سكه هستند كه هركدام نباشد سكه ظاهر نمي شود. لذا علم و هنر با هم اختلاط دارند به گونه اي كه جلوه علم وبا هنر ميسر مي شود.
علم و هنر بايد با هم باشند تا محتوا و علم توسط هنر ظهور و بروز يابد . بنابراين جوهرة اصلي هنر ارتباطات است؛ هرچه بتواند خود را بهتر جلوه دهد، مطمئنا نافذتر است . هنر، يك خاصيت كيفي است، بنابراين با علومي كه كيفي هستند سنخيت بيشتري دارد. البته هنر در علومي كه كمي هستند بايد بيشتر نفوذ كند تا سيطره كمي را به كيفي مبدل سازد و يا به تعبيري تبديل كم به كيف كند تا علوم كمي بهتر محسوس شوند. نتيجه گيري از آزمايشها ، محاسبه ها و اطلاعات كمي ، بايد به صورت كيفي بيان و مشاهده شود. اصولا بروز كيفيات در قلمرو عمل و فعاليت هنر است . به هر نحو كه بتوان كميات را بسته بندي كرد و به صورت آثار كيفي بروز داد، در حيطه طراحي هنر است . گاهي اوقات بروز كيفيت به صورت كلام و يا سخن، موجب برقراري ارتباط كامل با گيرنده نمي شود. دراين شرايط بهتر است از تجسم هاي ديگر مانند شكل، ساخت، گراف، نقاشي، امواج و انوار و…. استفاده شود و يا حتي آميزه اي از آنها به كاررود. يك هنرمند، بايد از محتواي دروني متعالي برخوردار باشد و حيات درون را كه در آن خوشي ها ، رنج ها ، احساسات ، اضطراب ها، ميل ها، هوس ها، افكار، خاطره ها، داوريها، تعقل ها، آرزوها، عادات و عزمهاي ارادي جاي دارند، بخوبي بشناسد و از طرف ديگر حيات بيرون را بخوبي بشناسد و از طرف ديگر حيات بيروني را بخوبي شناسايي ودرك كرده باشد.مهمترين الگو براي حيات بيرون، طبيعت است كه ساخت خداوند عالم است. اولين هنرمند خداوند است.
و.....
فهرست مطالب
پیشگفتار 1
منظور از هنر چیست ؟ 2
فصل اول
سیر تحول تاریخی شیراز 6
فصل دوم
جغرافیا و اقلیم 12
زمین شناسی و زلزله 17
خاک و پوشش گیاهی 17
کلیاتی در مورد فرهنگ و بافت جمعیتی 18
شیراز در دوران بعد از انقلاب اسلامی 21
سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS 23
اداره مطالعات حمل و نقل وترافیک شیراز 25
فصل سوم
ساخت و ساز و الگوی فیزیکی شیراز 26
وضع عمومی ساخت و ساز 26
افزایش سطح زیر بنا 28
تراکم و بلند مرتبه سازی 29
فصل چهارم
سایت 30
دسترسی ها 30
منظر 33
فضای سبز 33
امنیت 36
فصل پنجم
نمونه هایی ار موزه های هنر 38
موزه هنرهای معاصر تهران 38
ساختمان موزه 40
نگارخانه 41
کتابخانه 41
فروشگاه 42
رستوران 42
سازمان موزه 43
روابط عمومی 43
سمعی و بصری 44
خدمات نمایشگاهی 45
باغ مجسمه 47
موزه هنری کیمبل 48
فصل ششم
برنامه فیزیکی 52
بخش مدیریت 52
بخش گالریها 52
بخش آمفی تاتر 53
بخش تحصصی وکارشناسی 54
بخش آموزشی 54
بخش خدماتی – فروشگاهی 55
کتابخانه 55
خدمات و تاسیسات 56
حراست و امنیت 56
فصل هفتم
مبانی فلسفی 57
روزگار تغییر 59
فصل هشتم
ایده و هدفهای کلی 64
هنر و مقوله زیبایی شناسی 66
سنت و گذشته 66
ایده مانند یک فیلتر 68
مقوله فضا 71
گشایش های فضایی 77
اقلیم و جغرافیا 78
نور 77
برهم کنش ( تاثیر عومل تاثیر گزار ) 79
هندسه ( عامل نظم دهنده ) 79
عملکرد 83
فصل نهم
استاندارد های طراحی 86
استانداردهای شهری 87
ساختمانهای عمومی 87
ورودیها 87
راهرو 88
بازشوها 88
توقفگاهها 88
کاربری فرهنگی - مذهبی 89
ضوابط کلی مربوط به طراحی ساختمان 89
پارکینگ 89
استاندارد های عمومی فضا ها 90
کتابخانه 90
فضاهای آموزشی 93
گالریها 94
آمفی تاتر 98
اداری – خدماتی 98
فصل دهم
شکل گیری کلی مجموعه 99
سایت 100
ورودیها 100
فرم 102
ارتباط عملکردی 104
پارکینگ 106
نمای مجموعه 106
سازه 107
نقشه های کلی 108
منابع و ماخذ
فهرست منابع :
1- رومالدو جورگولا - لويي كان ( تحليل آثار و دیدگاههای فلسفی) – ترجمه: عبد ا جبل عاملی – نشر خاک
2- رودلف آرنهایم - پویه شناسی صور معماری - ترجمه : مهرداد قیومی بید هندی – انتشارات سمت
3- آنتونی سی آنتونیادس – بوطیقای معماری 1 – ترجمه احمد رضا آی – انتشارات سروش
4- آنتونی سی آنتونیادس – بوطیقای معماری 2 – ترجمه احمد رضا آی – انتشارات سروش
5- یورگ گروتر – زیبایی شناختی در معماری - ترجمه دکتر جهانشاه پاکزاد و مهندس عبد الرضا همایون – انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
6- دکتر سیمون آیوازیان - نگاهی به مبانی معماری ( از فرم تا مکان ) – انتشارات دانشگاه تهران
7- فصلنامه هنر های زیبا – شماره 3 بهار 1377 - دانشگاه تهران
8- آسمانه ( مجموعه مقالات معماری و عمران ) – آذرماه 1381 – دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین
9- طرح تفضیلی شهر شیراز – مهندسین مشاور نقش جهان پارس - سال 1375
10- علی صفایی و علیرضا عبد ا زاده فرد – بازنگری اولین طرح جامع شهر شیراز – دانشگده هنر های زیبا
11- عبد المجید کشتکار – پایان نامه کارشناسی ارشد شهر سازی – دانشگاه شیراز 1381
12- موزه هنر های معاصر حریم ارزشهای پایدار – انتشارات موزه هنرهای معاصر تهران
13- فصلنامه ما – شماره 5 دوره دوم – تابستان 1380
15- Geoff Matthews - Museums and Art Galleries ( a design and development guide )-
Butterworth Architecture