برنامه ریزی فیزیکی طرح و سرانه ها سالن موسيقي ـ كنسرت هال
موسیقی هر ملتی از هویت و روح آن نشأت میگیرد. با نگاهی اجمالی در آثار به جای مانده از پیشینیان هنرمند این سرزمین، تأثیر عمیق موقعیت جغرافیایی و حوادث تلخ و شیرین تاریخی را شاهد خواهیم بود. در بررسی این آثار و تفحص و دقت در کتب مورخین ایرانی و خارجی، گوشه هایی از آرزوها و حرمان ها، پیروزیها و شکست ها، عشقها و ایمانها و مبارزات و... در آن عصر را روشنتر خواهیم دید. برای مثال میتوان به موسیقی رزمی و مذهبی ایرانی و نوشتههای مورخین در این مورد اشاره کرد. بی شک لحن شیپور یورش و ضربههای کوس حمله با آهنگ شیپور بیدار باش تفاوت آشکار داشته و ندای شیپور هزیمت با آوای شیپور پیروزی تفاوتهای آشکار و محسوس داشته است. «هرودت» که خود ناظر بخشی از جنگهای ایران و یونان بوده است، از خواندن سرودهایی توسط مغان به هنگام مراسم قربانی یاد میکند. او درباره مراسم مذهبی ایرانیان مینویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی برای خدا و و مقدسات خود، آتش مقدس بر نیفروزند و بر قبور شراب نپاشند اما یکی از موبدان حاضر شود و سرودی مذهبی بسراید». این اشارات میرساند که موسیقی در مراسم مذهبی و آداب رزم و به طور کلی در زندگی اجتماعی ایرانیان قدیم سمی بسزا داشته است. دستگاهها و نغمههای موسیقی ایرانی با حدود 250 گوشه رنگارنگ، دامنه وسیعی از خلاقیت و بداهه نوازی را فراهم میسازد و به عنوان منبع و سرچشمه ای خلاق، تصور تخیل را باور میکند. موسیقی ایرانی به سبب فواصل فیزیکی بافت منسجم، وحدت گونه و یگانه ای دارد که به سادگی آنرا از موسیقی اصیل دیگر ملل بارز و متفاوت میسازد.
تار و پود مستقل موسیقی ایرانی با شرایط احساسی، عاطفی و اقلیمی روحیه ایرانی، طرح وحدت و یگانگی میسازد و به انسان آرامش و وحدت میبخشد. از این رو، برای شناسایی این تأثیر متقابل لازم است که هر دو عامل یعنی ساختار موسیقی و شرایط روحی زمانی و مکانی آن بررسی و شناخته شود. موسیقی ایرانی بر عکس تصور عده ای که آنرا تنها حزین و اندوهگین میدانند، عواطف متفاوتی از آرامش، عشق و نشاط تحرک و شادی، امید و ناامیدی، فراق و اشتیاق و... را در بر میگیرد. وقتی پای آبرو و حیثیت یک مملکت به میان میآید و صحبت از اعتبار موسیقی آن سرزمین در سطوح بین المللی است، در این جایگاه جایی برای مدعیان پرشمار موسیقی، ردیف نوازان سنتی، آوازخوانان پر اسم و رسم و آنها که موسیقی را وسیله ای ساخته اند برای رسیدن به مقاصد مادی خود، وجود ندارد. مگر نه اینکه آن نوع موسیقی که انسان را به عوالم معنوی و درونی رهنمون میشود«موسیقی عرفانی» است و مهد این نوع موسیقی، مشرق زمین خصوصاً ایران و هندوستان است؟ پس چگونه است که پیانوی مرتضی محجوبی، ویلون و سه تار ابوالحسن صبا، نی حسن کسائی، سه تار احمد عبادی، تار جلیل شهناز، سنتور فرامرز پایور و... دیگر مطرح نیستند و در سطوح بین امللی اسمی از آنان نیست؟ در همین زمینه جواد کسائی میگوید: «به دلایل عدم روحیات جمعی که در ایرانیان سراغ داریم از یک طرف و از طرف دیگر به دلیل درونگرا بودن موسیقی ما و موانع عدیده ای که موسیقی ایران در طول تاریخ با آن مواجه بوده و هست، موسیقی جمعی ما در سطوح جهانی توفیقی نداشته است چرا که به اندازه لازم به رشد و بالندگی نرسیده است و روی آن کار نشده است». بررسی تمام عوامل مؤثر بر ناشناخته ماندن موسیقی ایرانی از حوصله این گفتار خارج است، ولی به طور خلاصه از جمله عواملی که به مهجور ماندن موسیقی ایرانی دلالت دارد میتوان عدم برگزاری کنسرتهای بزرگ در سطوح بین المللی و نبود امکانات برای جشنواره موسیقی بیان کرد. از دلایل مهمی که گروههای بزرگ در کشور ما کنسرت اجرا نمی کنند، عدم وجود سالن مناسب برای اجرای کنسرت است. در محاصبه ای که با شهداد روحانی در مجله هنر موسیقی انجام شده، ایشان در خصوص شرایط سالنهای ایران گفته اند:«من فرصت نداشته ام که برای دیدن استادیومها برم اما با تالار وحدت از لحاظ آکوستیکی مشکل دارم چرا که این تالار برای اجرای تئاتر و اپرا ساخته شده است و برای اجرای ارکستر سمفونیک و موسیقی کلاسیک از آکوستیک مناسبی برخوردار نمی باشد زیرا در آن نمی توانیم از آمپلی فایر و تقویت کنندههای دیگر استفاده کنیم. بدتر آن که من جایی جز تالار وحدت برای اجرا سراغ ندارم. برای مثال شما به شهر وین که بروید، سالن هایی فقط برای اجرای ارکستر سمفونیک و یا فقط برای اجرای اپرا ساخته شده است.
و....