خانه

 درباره ما
 ارتباط با ما
 راهنمای فروشگاه

 فروش آثار شما
 نمونه قراردادها
رزومه
 نمونه کارها
 
جهت اطمینان از نماد اعتماد فروشگاه به سمت راست صفحه اول سایت (خانه) مراجعه فرماييد       جزوات معماری       پاورپوینت های معماری       چند جمله از بزرگان : درنگ، بهترین درمان خشم است.        مناعت، بین خودستایی و خود هیچ انگاری است./ ارسطو       می‌توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی‌توان منکر آن شد./ ژان ژاک روسو       زندگی مسئله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است./ گابریل گارسیا مارکز       جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)       برای کسی که شگفت‌زده‌ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد       علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)       بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)       از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش. (آلبرت انیشتن)       کسی که جرات هدر دادن ساعتی از عمر خود را دارد، ارزش زندگی را نفهمیده .داروین        شما تنها زمانی به قدرت نیاز دارید که قصد انجام کار مضری را داشته باشید در غیر این صورت عشق برای انجام هر کاری کافی ست. چارلی_چاپلین       زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست. دام شیطان نیز هست . فردریش نیچه       از زندگانیم گله دارد جوانیم ، شرمنده جوانی از این زندگانیم      
فروشگاه مقالات
 
فهرست مطالب: مسجد جمعة اصفهان

   تعدادبرگ: 18   قیمت: 5000 تومان   حجم فایل: 71 kb  تعدادمشاهده  42


تاريخچه مسجد جمعة اصفهان
تاريخچه مسجد جمعة اصفهان
قديم ترين تاريخي كه تاكنون در يكي از بناهاي تاريخي شهر اصفهان مشكوف گرديده است (481 هجري ـ 9ـ1088 ميلادي) ميباشد. تاريخ مزبور در انتهاي كتيبه مدوري كه قاعده گنبد كوچكتر عهد سلجوقي مسجد جمعه را زينت مي دهد ديده مي شود .
گنبد ديگري كه شبستان محراب اصلي مسجد را مي پوشاند تاريخ ندارد، لكن اسم پادشاهي كه اين گنبد در زمان سلطنت وي ساخته شده يعني معزالدنيا والدين ابوالفتح ملكشاه ابن محمد بن داوود كه از سال 465 تا 485 هجري (1092ـ1072) ميلادي پادشاهي نموده و همچنين نام وزيرش حسن بن علي بن اسحق نظام الملك در اينجا ثبت است.
با توجه به اين نكته كه قديم ترين(بخش) مسجد معمولاً شبستان محراب اصلي آن است از يك طرف و از طرف ديگر روايتي كه در اصفهان محفوظ مانده و مطابق آن روايت ساختمان مسجد جامع را صراحتاُ به ملكشاه نسبت مي دهند چنين به نظر مي رسد كه بدون احتمال خبط بزرگ بتوان براي سلطان سلجوقي فوق الذكر افتخار ساختمان معروفترين بناي دورة اسلامي ايران را قائل شد.
با وجود مراتب فوق تصورات عامة مردم دربارة اين مسجد نيز مانند اغلب ابنية مهم كشور تأثيراتي داشته است.
شاردن مي گويد « ايرانيان اين بنا را خيلي قديمي حساب مي كنند زيرا بر طبق روايت ايشان امام رضا(ع) كه يكي از امام هاي دوازده گانه بوده و در قرن چهارم هجري مي زيسته معمولاً عبادت هاي خود را زير طاقي كه نام شرقي دارد بجاي مياورده . قدماء اصفهان تعريف مي كنند كه سلطان ملكشاه كه در سال 400 هجري ميزيسته باني اين طاق بوده است لكن پادشاه مزبور تعمير كننده اي بيش نبوده زيرا گنبد شمالي بنام سلطان منصور و گنبد جنوبي بنام سلطان يوسف كه خيلي پيشتر زندگي مي كرده مرقوم است.
در دو كتيبه فوق الذكر نيز مشهود مي گردد اسمي نه از سلطان منصور و نه از سلطان يوسف در كار است و گمان مي رود امام هشتم (ع) كه بر خلاف گفتة شاردن در قرن چهارم هجري نمي زيسته بلكه در قرن دوم از سال 148 يا 153 تا 203 هجري زندگاني مي كرده به چندين علت نمي توانسته است عبادات خود را در زير سقف شرقي مسجد بجاي آورد : يكي از علل آنكه اساساً گنبد شرقي در مسجد جامع وجود ندارد و اگر مقصود از گفتة شاردن ايوان شرقي باشد ايوان مزبور نيز پيش از ابتداي قرن ششم هجري ساخته نشده بوده است.
هرچند نويسندگان مشهور صحبت هاي بي اساس سابق الذكر را جدي تلقي كرده و تكرار نموده باشند با وجود اين بطور قطع نمي توان تصور كرد كه افسانة عباسي الاصل بودن مسجد جامع تا امروز دنباله پيدا كند مگر اينكه در بنياد اين اشتباه حقيقتي يا بطريقي اولي شبه حقيقتي موجود بوده باشد.
ابن حوقل ، مقدسي ، ناصر خسرو ، مافروخي ، ابن اثير و ياقوت همگي خصوصاً چهار نفر اول شرح مسجد جمعة يهوديه را براي العين مي دهند كه مسجد جمعة فعلي اصفهان جانشين آن گرديده است. نويسندگان مزبور دربارة اين موضوع مجموعة كاملي از اطلاعات ذيقيمت فرا آورده اند كه تاريخ مسجد جامع از آن اقتباس شده و قسمت اعظم تاريخچة مسجد ايراني نيز از آن بدست آمده است ، لكن متأسفانه اين نويسندگان از بنائي صحبت مي دارند كه مسجد جمعة اصفهان نيست. ايشان شرح مسجد نمونة عربي را مي دهند كه فعلاً وجود ندارد و مطلقاً اثري از آن باقي نمانده و مي گويند آنرا با خشت خام ساخته بودند و بعداً بجاي آن بناي فعلي به طرز ايراني «تماماً از آجرهاي خوب كه در كوره پخته شده» احداث گرديده و با بناي پيشين ارتباطي ندارد الا اينكه روي همان زمين ساخته شده و هنوز هم گاهگاهي جامع عتيق خوانده مي شود . بناي مسجد قديم كه ستون هائي در برداشته با حياط چهار ايواني مدرسة نمونة ايراني كه در اطرافش حجراتي بوده «تركيب» يا «آلوده» نشده است .
مسجد جمعة فعلي اصفهان كه در روز اول مشتمل بر بناي گنبدي شكلي به اسم  ملكشاه بوده عبارت از «مخلوط اختصاصاً خوش آيندي » از عناصر ايراني و عرب نمي باشد بلكه يك بناي خالص ايراني است.
مسجد دورة عباسي
قديمترين توصيفي كه از مسجد دورة عباسيان در دسترس ماست شرحي است كه در رسالة محاسن اصفهان يافت مي شود . كتاب مزبور بعقيدة  براوان آنطور كه در چاپ تهران آن مذكور مي باشد در زمان سلطنت ملكشاه گرد نيامده بلكه در 421 هجري (1030) ميلادي به وسيلة يكنفر اصفهاني موسوم به مضل ابن سعد اين الحسين المافروخي جمع آوري شده است .
در آن هنگام اصفهان دو مسجد جامع داشت « مسجد بزرگ كه قديمي بوده و مسجد جديد كه زيباتر مي باشد » مسجد بزرگ مسجد جمعة يهوديه بوده است. «مسجد مذكور بتوسط اعراب دهكده طيران كه از قبيلة تيم بودند بنا گرديد . بعداً كه اصفهان در اثر الحاق پانزده پارچه آبادي وسعت پيداكرد الخصيب پسر مسلم بقعه اي در آن شهر احداث نمود كه بقعة خصيب آباد ناميده مي شد. در سال 226 در زمان خلافت معتصم مسجد از نو ساخته شد ، سپس ابوعلي پسر رستم در زمان خلافت المقتدر آنرا بزرگ كرد. در آنوقت مسجد شامل چهار دستگاه ساختمان بود ، اين چهار دستگاه را نبايد با رواقهاي مسجد در چهار طرف صحن اشتباه نمود زيرا ما فروخي بعداً تصريح           مي كند كه «به هريك از اين چهار دستگاه ساختمان رواقي متصل بوده ، هريك از اين رواقها به وسيلة درهائي كه در ديوار دالانها و كوچه هاي فرعي گشوده مي شد ، به بازار باز مي شد. »  چهار دستگاه ساختمان را خانقاه ها و مدارس و متعلقات ديگري كه معمول مساجد جامع بزرگ آن زمان است اشغال مي كرده . نقشة بنا در آن موقع بايد تقريباً همانطوري باشد كه طرح ضميمه بطور غير دقيقي آنرا نشان مي دهد . در طرح مزبور قسمتهاي مخطط چهار دستگاه ساختمان را نشان مي دهد ، رواقهاي مجاور آنها بوسيلة ستون هايشان معين گرديده . اين ستونها همان جرزهاي مدوري هستند كه مقدسي اشاره بوجود آنها در مسجد جمعة يهودية نموده است. بالاي اين ستونهاي رومي بوده كه بر آنها طاقهاي ضربي زده شده و يا اينكه تيرهاي پشت بام روي آن قرارداشته زيرا ياقوت و ابن اثير در ضمن ذكر محاصرة اصفهان بدست طغرل بيك در 3ـ422 هجري (1ـ1050) حكايت مي كنند. كه هيزم به
 اندازه أي ناياب بود كه به مسجد جامع خرابي وارد آوردند براي اينكه تيرهايش . را بردارند و البته تصور نميرود مقصود از تيرهاي مزبور چوبهاي قسمت اصلي مسجد باشد بلكه در اين مورد غرض از جامع بايد آنچه را كه مافروخي شرح مي دهد در نظر گرفت ، همچنان چهار دستگاه ساختمان و خانقاها و كاروانسراها و متعلقات مختلف كه چون شبستانها جاي عبادت جزء مسجد محسوب مي شده  ، علاوه بر آن ناصر خسرو كه اصفهان را در صفر 444 هجري (ژوئن 1052) يعني يكسال بعد از تصرف شهر بدست طغرل  صريحاً ذكر مي نمايد كه مسجد آدينة باشكوهي در مركز شهر موجود است و در چند سطر بعد اشاره مي كند كه درون شهر منظرة بسيار آبادي داشته و بناي مخروبه مطلقاً در آن ديده نمي شد. از اينقرار معلوم مي شود كه خرابيهاي مورد اشارة ياقوت و ابن اثير چندان قابل ملاحظه نبوده و تقريباً مي توان پي برد قسمتهائي از بنا كه با پشت بامهاي مسطح پوشيده مي گشته ، يعني سقف تيري داشته ، سقف چوبيشان از بين رفته و ديگر به صورت مزبور وجود نداشته است. بنابراين نه فقط                مي توان از خود پرسيد آيا بر فراز طاقهاي رومي كه روي ستونهاي مسجد قديم استوار بوده سقفهاي ضربي و يا بامهاي مسطح تيري قرار داشته بلكه بدليل آنچه از مساجد نقشة عربي چون تاريخانة دامغان و مسجد جمعة نائين مي دانيم مي توان تصور نمود كه سقف رواقهاي يهوديه يعني مسجد جمعه محتملاً از طاقهاي ضربي بود است.
پس از آنكه مافروخي بدين سان قسمت كلي بنا را شرح مي دهد مسجد را لحظه اي قطع مي كند تا ناچار داستان كلبه محقري را كه مانع توسعة مسجد بوده نقل نمايد. مافروخي مي نويسد براي من تعريف كرده اند در محلي كه فعلاً حوض واقع است يعني ميان مسجد خانه بوده كه بيك كليمي تعلق داشته و با وجود تمام كوششهايي كه براي رضاي خاطر يهودي مزبور بعمل آوردند و همه گونه مال حاضر بودن به او بدهند مشاراليه از فروش خانة خويش خودداري مي كرد. چندين بار قيمتي را كه مي خواستند در مقابل خانه به وي بدهند بالا بردند تا بالاخره يهودي آنقدر دينار طلا گرفت كه با آن دينارهاي طلا مي توانست كف خانة خود را بپوشاند آنوقت تمام زمين به مسجد تعلق پيدا كرد. از اين قبيل حاشيه ها در نزد مورخين اسلامي فراوان و مقصد اصلي ايشان ستايش از خوبي يا عدالت اميرزاده و يا ديانت يا روح از خودگذشتگي پيرزني و يا سخاء درويشي است.
در اين مقام نيز ضمن ذكر يهوديه ، تاريخ نتوانسته است از سرزنش آز و پليدي روح يهوديان صرف نظر كند. مافروخي پس از ختم اين تظاهر مختصر خود بر ضد يهود توصيف مسجد را ادامه مي دهد. از همان ابتدا حمد و ثناي پروردگار و زمزمة خوانندگان اوراد   و  اذكار  بگوش مي رسد. بنا به گفته مافروخي «براي هر نماز كمتر از پنچ هزار نفر در آنجا گرد نمي آمد . پهلوي هر جرزي شيخي قراردارد و جماعتي از طلاب گرد او را گرفته به وظيفه درس يا رياضت نفس اشتغال دارند. آراستگي اين بنا بواسطة مناظرة فقهاء و مباحثة علماء و مجادلة متكلمين و پندهاي واعظين است ، در آنجا صوفيان و علماء و كساني ديده مي شوند كه به حال عبادت در مساجد اقامت گزيده و با تسبيح و دعا زندگي را مي گذرانند. هر طاقي ماواي معمولي ايشان است ، همين وضع تا خانقاههاي وسيع و مرتفع و ميهمانخانه هائيكه مخصوص غرباء و بينوايان و مساكين است مشهود مي باشد. «يعني اين ترتيب تا آنطرف رواقهاي مسجد در چهار دستگاه ساختمان » برقرار است.
روبروي مسجد كتابخانه با حجرات گوناگون و مخازنش واقع است. اين كتابخانه به وسيلة استاد الرئيس اوالعباس احمد الضبي ساخته شده و او كتب مربوطه به همه گونه علوم را كه بمرور ايام فضلاء و ادباء سابق انتخاب كرده اند در آنجا جمع نموده است. كتابخانة مزبور داراي فهرستي در ه جلد بزرگ بوده مشتمل بر كتابهائي در تفسير قرآن ، در حديث ، در علم نحو و لغت و صرف ، در ادبيات ، در شعر ، در منطق ، رياضي و طبيعي و الهي و غيره يعني « در جميع علومي كه براي طالب فضل و مميز بين علم و جهل» مورد لزوم است.
ما بين اصفهانيهايي كه در مسجد مزبور كار كرده اند يكي ابو مضرالرومي بوده كه به امر او يك در دو لنگه در مسجد كار گذارده شد و در تهيه اين كار شگفت متحمل رنج فراوان گرديدند و براي آن هزار دينار طلا خرج كردند و اين مبلغ شامل خرج اطراف در و دو مناره كه در روي دو پايه ساخته شده بود نمي گردد. اين در ، در جلو خان
گشاده اي واقع گشته است كه مسجد جامع را به سر بازار معروف به بازار رنگرزان مربوط مي سازد.
پس از اين قسمت مافروخي به توصيف جامع دومي كه كوچكتر ولي زيباتر بوده مي پردازد و ذكر مي كند كه اين جامع معروف به جور جير بوده و توسط صاحب كافي الكفات ساخته شده است. بنابر گفته مافروخي اين مسجد داراي شبستانها ، خانقاهها ، كتابخانه ، مدارسي براي فقهاء ، و مجالسي براي ادبا و محلهائي براي شعرا و صوفيان و قاريان قرآن بوده است. لكن جالب توجه ترين نكتة مربوط به موضوع مورد بحث ما برهاني است كه مافروخي راجع بمزيت جامع كوچك نسبت به مسجد جامع بزرگ اقامه مي كند و متذكر مي گردد كه خاك رس خامي كه مسجد جامع كوچك از آن ساخته شده محكمتر از آنست كه در ساختمانهاي مسجد جامع بزرگ بكار رفته و بالنتيجه از حيث بلندي و استحكام بناهاي مسجد كوچك نسبت به ساختمان مسجد بزرگ برتري دارد. مناره كه با خشت(لبن) و گل(طين) ساخته شده است به ارتفاع صد ذراع مي رسد. (هر ذراع نيم گز است) لكن از روي
گفته هاي مقدسي چنين بر مي آيد كه منارة مسجد جامع قديم فقط به 70 ذراع مي رسيده است.
مسجد در عهد سلجوقيان
مسجد دورة عباسيان كه با خشت خام ساخته شده بود از حيث مصالح هيچگونه قدر اشتراكي با مسجد جمعة فعلي كه با آجرهاي خوب و محكم بنا گرديده ندارد. آيا چه موقع مسجد اولي از بين رفته است ؟ اين مطلب دقيقاً معلوم نيست ولي چنين به نظر مي رسد كه كشف مراحل اصلي ويراني آن سهل و آسان باشد. گنبدي كه به اسم ملكشاه مي باشد ، يعني بنائي كه ريشه و منشأ مسجد فعلي محسوب مي گردد ، عبارت از كوشك منفردي است كه به ديوار محوطه از جانب جنوبي زمين مسجد تكيه دارد و سه جانب باز است و مقصود اين بوده است كه كاملاً هويدا باشد و ديده شود.
اين نكته بر خلاف فرضي است كه اخيراً باز انتشار يافته و مبتني بر اين مي باشد كه در عهد سلجوقيان فقط گنبد محراب و چهار ايوان را به بناي عصر عباسيان پيوسته اند و طاق نماهاي اوليه و چهار نماي رو به حياط بر روي باقيماندة سطح خارجي بنا باقي بوده است. بناي عهده ملكشاه بر روي زمين آزاد و بازي ساخته شده بنابراين محتمل است كه قسمتي از بناي قديمي سابق يعني رواقها بطور يقين و قسمتي از چهار دستگاه ساختمان در اين مورد از بين رفته باشد.
با مطالعه مساجد ايراني و بر طبق اين موازين مسجد در آن موقع عبارت از بناي طاقدار منفرد گشاده اي بود كه به ديوار جنوبي تكيه مي داده و جلو آن صحن وسيعي كه محل اجتماع مومنين بوده وجود داشته است. اطراف يا لااقل يك قسمت آنرا خانقاها و مهمانخانه ها و متعلقات مختلف مسجد پيشين محصور مي نمود چيزيكه  ما را به اين انديشه واميدارد اينست كه بناهاي عهده سلجوقي كه در ابتدا جز دو ساختمان گنبددار چيز ديگري نبود كلا از آجر نسوز ساخته مي شد و معذالك مسجد در 515 هجري طعمة حريق واقع گرديد. يك كتيبة كوفي كه قسمتي از آن هنوز خوانا است در يكي از سردربهاي شمالي مسجد واقع و در آن جا چنين نوشته شده « اين بنا پس از سوختن در ماههاي سال 515 تجديد گرديد» از طرف ديگر ابن اثير مي نويسد كه در سال 515 ( يك هفته پيش از حريق به قصر سلطنتي) جامع اصفهان كه با شكوه ترين جامعها و زيباترين آنها بوده به سوخت ، بناي مزبور بدست باطنيه آتش گرفت. بنابر آنچه ابن اثير مي گويد اينطور به نظر مي رسد كه خرابيهاي وارده قابل ملاحظه بوده است . آنچه از چهار دستگاه ساختمان باقي مانده بود گويا تقريباً بكلي ويران شد. منظرة مسجد در آن موقع چنان بود كه در هر يك از دو انتهاي شمالي و جنوبي فضاي وسيع بناي گنبد داري برپا بوده . در مشرق و مغرب نيز جز ويرانه اي از خاك و خاشاك چيز ديگري وجود نداشته است ، شايد اين منظرة رقت انگيز علت اساسي عمليات بزرگي است كه در بناي مزبور انجام گرديده .
قبلاً خوبست ببينيم بناي كوچك گنبد دار را كه تاريخ آن 481 هجري است به چه منظور و براي چه نوع استفاده ساخته بودند. اين نكته را درست توجه كرده اند كه «نه آيات قرآني كه در كتيبه هاي اين بنا خوانده مي شود و نه آياتي كه در داخل عمارت روي ديوار نوشته شده هيچكدام با اين تصور كه بناي مزبور مقبره باشد وفق نمي دهد» .
بعضي اين مكان را سايه بان آب نما يا كتابخانه اي پنداشته اند. اينهم مورد ترديد است زيرا براي يك آب نما چنين سايه باني بيش از اندازه گران بوده و براي كتابخانه نيز اين محل عجيب به نظر مي آيد. دو جانب از چهار جانب اين ساختمان مسدود و بدون در يا درگاه است و دو جانب ديگر كاملاً به طرف بيرون باز و گشاده مي باشد و بنابراين يك كتابخانه را اين طور غير محفوظ نمي توان تصور كرد و بعلاوه در چنين اطاق كوچك و مجزائي كه با بناهاي مجاور هيچگونه ارتباط مستقيمي ندارد چگونه مجموعة عظيم كتابهائي كه فهرست آنها در سه جلد قطور تنظيم گشته بوده گنجانيده مي شده است. گذشته از اينها عليت اينكه يك كتابخانه بايد بدين طريق بدون چون و چرا در محور محراب اصلي مسجد واقع باشد چه بوده است ؟
از قرار معلوم بناي مزبور كه در عين حال هم جنبة مذهبي و هم جنبة تزييني دارد و در معماري آن نيز بيش از گنبد نظام الملك دقت بكار رفته بايد براي شخص بزرگي كه مقامش در مسجد در رديف اول مومنين نبوده بنا شده باشد. باني بناي مزبور تاج الملك رقيب نظام الملك در خدمت بانوي جاه طلب تركان خاتون بود ، بانوي مزبور پسري از ملكشاه داشت و بر ضد وزير مقتدر (نظام الملك) تمام سعي خود را با احتمال كاميابي بكار مي برد كه فرزنديش به سمت ولايت عهد اعلام گردد. ساختمان بناي عالي فوق ممكن است در عين اينكه به عمل چاپلوسي تاج الملك نسبت به بانوي مقتدر تركان خاتون بوده و تقليد حاسدانه اي از گنبد نظام الملك باشد. كتيبة اين دو بنا در آن دوره كه فروتني و حجب معمول بوده و نظام الملك نام خود را به طور ساده بدون افزايش القابشان ذكر نموده اند در هر گنبد كاملاً متناسب و متضمن آيه پنجاه و سوم سوره اعراف (سورة هفتم قرآن مجيد) بود .
اينك بحث خود را در باب مسجد در موقعيكه طعمة حريق واقع شده ادامه ميدهيم.
در همان سال حريق يعني 515 هجري محققاً ديوارهاي محوطه مسجد ترميم شده زيرا بر روي دري در جانب شمال مسجد بقاياي ذيل از يك كتيبة كوفي كه سابقاً ذكر آن گذشت موجود مي باشد. بناهائيكه طعمة حريق واقع گرديد دوباره به همان سبك ساخته نشد زيرا بجاي آنها ساختمانهائي چون : شبستان زمستاني ، مدرسه ، چهلستونها و بناهاي ديگري كه در دوره هاي خيلي بعد از حريق ميشود احداث گرديده ديده مي شود. لكن شايد در همين اوان بوده است كه مسجدي كه بنام ملكشاه ساخته شده بود به مسجد چهار ايواني تغير شكل يافت زيرا در آن زمان لازم مي دانستند بر روي ويرانه ها چيزي از نو بسازند. در اين مورد طرح يك سئوال به موقع بنظر مي آيد و آن اينست كه آيا چنين تغييري در حدود سال 515 امكان پذير بود يا نه. گرچه اين مطلب درست است كه در ايران نمونه هاي متعدد از مساجد كوشك مانندي كه به مسجد چهار ايواني تبديل يافته اند موجود بوده و قديمتر از همه كه تا بحال شناخته شده مسجد اردستان است كه تاريخ آن 553 هجري مي باشد.  در زواره مسجد چهار ايواني كوچك و دلربائي ساخته شده   كه به كلي دست نخورده و هيچگونه تغيير شكلي در آن داده نشده مگر دو چوب يك در كه به پلكان شبستان گود و تازه اي مربوطه مي شد بر آن الحاق گرديده است و تاريخ آن 530 هجري است. اگر اين نكته را بپذيرند كه بناي مزبور ممكن است اولين نمونه از اين قبيل ساختمان نباشد در آنصورت مي توان چنين انديشيد كه ممكن است در حدود سال 515 حياط فعلي و چهار ايوان آنرا به بناي نظام الملكي پيوسته باشند. علاوه بر اينها تاريخ صحيح اين عمليات چندان مورد توجه  نيست ، نكتة مهم ديگر  اين است كه اين كارها در دورة سلجوقي انجام گرفته .
مسجد تازه محوطة چهارگوشي را كه بين باقيماندة ديوارهاي داخلي چهار دستگاه ساختمان مورد ذكر مافروخي واقع بود اشغال مي نمود. در جلو گنبد نظام الملك ايوان جنوبي مسجد را ساختند و در جلو اين ايوان صحن را طرح ريزي كردند. روي محورهاي صحن سه ايوان ديگر را ترتيب دادند . رديف ستونهائي كه پيج به پنج (يكي در ميان و چهارستون در اطراف) قرار گرفته و طاقهاي ضربي را نگاه مي داشت فضا هاي خالي بين ايوانها و حياط و ديوار محوطه را اشغال مي نمود. بعلاوه پنج چشمه طاق بر روي ويرانه هاي «دستگاه هاي ساختمان» شرقي ساخته شد. اين قسمتهاي اضافي كه به يك در جنوب شرقي مربوط مي گرديد از قرار معلوم اين مطلب را مي رساند كه مدخل اصلي مسجد در آن موقع يا از آن موقع به بعد در ورودي نبوده است كه در انتهاي ايوان شمالي باز مي گرديده است. بعلاوه مدخل جنوب شرقي هنوز هم مدخل بزرگ بنا و امروزه تنها دري است كه بزا مي باشد . تمام آنچه گفته شد به نحو بسيار ساده و روشن تقريباً روي نقشه نوشته شده است. برخي از محققين با مشاهدة ستونهاي  گچ اندود محراب كه روي آن يك طبقه ساختمان با معماري سبكتر و گنبدي از آجرهاي نمايان احداث گرديده است اين موضوع را طرح كرده اند كه آيا قسمت پائين بنا  از قسمت بالائي آن قديمتر نيست؟ بعضي ها قسمت پائين را بناي قبل از دورة اسلام تصور نموده اند لكن شالودة بنا كاملا اسلامي است. در حقيقت آجرهاي قسمت پائين بنا با آجرهاي قسمت بالا يكي بوده و اين نكته به تنهايي براي روشن كردن مطلب و رفع اختلاف كفايت مي كند. در باب ستونهاي اين بنا كه به نظر مي آيد از دوره هاي پيشين پيروي شده باشد و واقعاً هم همينطور هست بايد دانست كه همين كيفيت در مسجد جامع گلپايگان كه در زمان سلطنت محمد پسر ملكشاه (511-498) ساخته شده نيز ملاحظه مي شود. اين مسجد كوشك مانند كه تا زمان فتحعليشاه قاجار به مسجد چهار ايواني تبديل نگرديده بود در صورت لزوم تاريخ تشكيل مسجد جامع فعلي اصفهان را معلوم خواهد نمود. و نيز غالباً اين مسئله را ذكر نموده اند كه شبستان محراب به ايوان جنوبي افزوده شده است ، لكن نقشة خلاف اين مسئله را ثابت مي كند . بعلاوه يك حاشيه تزئيني در بالاي ستونها بدور بنا پيچيده و زير بناهائي كه لابد پس از حاشية مزبور احداث شده مفقود مي گردد. يك عكس ديگري مي نماياند چگونه سقفهاي قسمتهاي مدور گنبد چسبيده به آن ساخته شده اند بدون اينكه قسمتي را كه سابقاً يكي از نماهاي بنا بوده بطور ناپسندي خراب كند.
راجع به پايه هاي مدوري كه مقدسي ديده بوده و دليل عمدة عباسي بودن اساس مسجد به شمار مي رود ، بر اثر ريزش قسمتي از سفيدكاري روي آنها ديده مي شود كه با آجرهاي خوب ساخته شده و روي بندهاي آجرها نقش و نگار كوچكي احداث نموده اند و بدينوسيله بستگي آنها بدورة سلجوقيان معلوم مي گردد.
بنابر آنچه از سطور فوق معلوم مي گردد در آخر دورة سلجوقي ساختمان مسجد جمعة اصفهان بصورت كنوني كه داراي چهار ايوان است تمام بوده ودر دوره هاي بعد بجز ترميم آثار موجوده از سابق و پارة تزئينات و رنگ آميزيهايي كه تصور مي بردند كه بر قشنگي آنها مي افزايد و اضافه كردن ملحقات مختلفي در محل «دستگاه هاي عمارت» شرقي و غربي كار ديگري انجام نداده اند.
محراب سلطان محمد خدابنده الجايتو
مسجد جمعة اصفهان از زمان سلاطين مغول يادگاريهاي كمي دارد ، علتش بدون شك اينست كه در زمان سلطنت اين شهرياران تجارت پيشه شهر اصفهان به واسطة دور افتادن از جاده هاي عبور و مرور معتبر تا اندازه اي بر كنار مانده و فقير شد. حمدالله مستوفي مي گويد : فعلاً به واسطة خرابي ناحيه …… » با وجود اين مراتب سلطان خدابنده  الجايتو كمي پس از آنكه به آئين شيعه ايمان آورد به اجراي تعميرات و تغييراتي در جامع مشهور اصفهان اقدام نمود. به دستور او در شبستان دورة سلجوقي بر ديوار شمالي ايوان غربي مسجد محراب باعظمتي از گچبري احداث گرديد كه تاريخش 710 هجري (1310م) است. (ماخ وان برخم ) از روي عكس كوچكي كه ( ژوره كورتلمن ) برداشته و( سالادان ) به او داده بوده است كتيبه هاي محراب مزبور را علي الخصوص متن مهم تاريخي آن كه ماية زينت محرابست مطالعه نموده است. مشاراليه اين مطالعه راانجام داده و براي «نواقص عملي كه از روي يك سند غير كافي انجام گرفته» پوزش خواسته است  لكن آنچه مشاراليه خوانده صحيح و در خور آفرين است.
الحاقات شاهان آل مظفر
در زمان سلطنت آل مظفر قسمتهاي عمده مسجد ساخته شد. چهل ستون شمالي (بين گنبد خاكي و ايوان شمالي) و چهل ستون جنوب شرقي و مدرسه در محل «دستگاه ساختمان هاي شرقي» و همچنين بطور قطع شبستان محراب الجايتو از آن جمله محسوب مي باشند.
تاريخ شبستان شمالي در كتيبه درب وروديه اش كه با خود شبستان مزبور در يك زمان ساخته شده قيد گرديده است. درب مزبور كه در مجاورت گنبد خاكي واقع است سابقاً داراي حاشيه اي بود كه اطراف سر در را احاطه ميكرده و كتيبه اي به خط كوفي در برداشته . قسمت بالاي كتيبه از بين رفته و تنها قسمتي كه مجرديهاي دو طرف را زينت ميداده موجود است.
شبستان زمستاني
در دورة تيموري نيز بجاي بناهائيكه در اثر حريق سال 515 هجري خراب شده بود بناهائي احداث گرديد. از سال 851 هجري (1447 ميلادي) بالاي درب مسدوديكه در يكي از طاق نماهاي سمت مغرب حياط است. كتيبهً ذيل كه به هيچوجه تاريخش با كاشيكاري ساير طاق نماهاي مجاور تطبيق نمي نمايد مشاهده مي گردد. مقصود سلطان محمد پسر بايسنقر است كه بنا به قول ا. دوزامبور ص 270 از سال 850 تا 885 هجري در عراق و فارس و سيستان سلطنت نموده است ، شبستان مورد بحث پشت ساختمان الجايتو كه براي شبستان حكم كفش كني دارد و در عقب ايوان غربي تا دالان جنوب غربي مسجد واقع مي باشد.
در حدود 25 گز پهناي آن و نزديك به 50 گز درازيش بوده و بخش بزرگي از دستگاه ساختمان غربي را اشتغال مي نمايد. اين شبستان گود و براي زمستان مناسب است و هجده چشمه طاق دارد كه دو رديف جرزهاي كلفت آنها را نگاه داشته است. روشنائي روز جز بوسيلة تخته سنگهاي مرمري كه در وسط طاقها نصب گرديده به ترتيب ديگري به داخل شبستان نفوذ نمي كند. مجموع بناهاي مسجد فعلي در آن موقع ساخته شده بود بجز چهلستون و شبستان بزرگ جنوب غربي كه هنوز در آنوقت وجود نداشته است. تاريخ بناهاي اخير بنابر كتيبة بالاي دربي كه به آنجا منتهي مي گردد. 999 هجري (91ـ1590) ميلادي است.
تعميرات اوزون حسن
ترتيب تاريخي كتيبه ها ما را از وجود كتيبة بسيار مهمي آگاه مي كند كه حاكي از تعمير بنا است و در قطار وسطي سقف ايوان طرف قبله واقع گرديده است. كلمة قطار در اين مورد اصطلاح معماري است كه به هريك از مقرنس كاريهايي كه سقف ايوان يا گنبد يا محلهاي ديگري از ابنيه را زينت مي دهد اطلاق مي گردد. ابوالنصر بهادر آق قويونلو كه بيشتر به اسم اوزون حسن شناخته شده است تعميرات مهمي در مسجد نموده لكن از اهميت و محل آنها خبري نداريم. اين مطلب را مي توان با كمال درستي تصور نمود كه به امر اوزون حسن سقف ايوان جنوبي (كه ساختمانش مربوط سلجوقي نيست) از نو ساخته شده و مناره هاي همان ايوان نيز كه از دورة صفوي نيست در زمان وي احداث گرديده. در باب تغييراتي كه در اين هنگام در منظر بنا داده شده اطمينان بيشتر حاصل است. قسمت داخلي ايوان جنوبي و نماي آن و نماي طاق نماهاي عادي حياط از تزيينات كاشي كاري پوشيده شده و بخش بزرگي از آن هنوز باقي و برقرار است.
تعميرات و پيرايش هاي عهد صفوي
مشهورترين سلاطين صفوي يعني عامر بزرگ شاه عباس اول هرگز به بناي مورد بحث علاقه نشان نداده و مسجد قديمي مزبور جزء اصفهاني كه شاه عباس به آباديش پرداخته محسوب نگرديده است. بوري كه (ساردن)  ذكر               مي كند . سلطان مذكور موقعي قصد تخريب آنرا داشت كه از مصالحش براي مسجديكه در ميدان بزرگ مي ساخت « و آنرا براي جامع كبير در نظر گرفته بود» استفاده نمايد بعداً اين مطلب را فراموش كرد.
گرچه ستون هاي مسجد و شبستان جنوب غربي آن در زمان سلطنت وي ساخته شده است لكن نامش در مسجد ديده نمي شد. بر عكس آثار تعميرات و تزئينات زيادي كه به امر شهرياران ديگر صفوي يعني شاه اسمعيل ، شاه طهماسب ، شاه عباس دوم ، شاه سليمان ، شاه سلطان حسين انجام گرفته مشاهده مي گردد. بر روي نما و درون ايوان جنوبي حاشيه هاي بزرگ عهد اوزون حسن تبديل به حاشيه هاي ديگري بنام شاه طهماسب گرديد. يكي از آنها داراي كتيبه ايست طولاني به خط ثلث با كاشي معرق سفيد و  زمينة آبي كه زير قطارهاي طاق واقع و دور ايوان مي گردد. در اين كتيبه مطلبي كه مربوط به تاريخ بنا باشد به جز چند جملة آخر آن چيزي موجود نيست.

خلاصه مطالعات تاريخي
مسجد دورة عباسيان
قبل از سال 385 هجري (995 ميلادي) ساختمان مسجد طبق نقشة عربي كه مافروخي آنرا در مقابل مسجدي كه توسط صاحب ابوالقاسم اسمعيل بن عباد (385ـ326 هجري ، 995 ـ 938 ميلادي) وزير مويدالدوله و
فخر الدوله احداث گرديده كهنه ناميده است.
مسجد كنوني
بين 465 (1072ميلادي) و 485 هجري (1092 ميلادي) : احداث بناي گنبدي شكل كه محراب اصلي مسجد در آن واقع شده و گنبد خاكي در محل مسجد قديم اولي توسط نظام الملك در عهد سلطنت ملكشاه و دومي توسط تاج الملك در 481 هجري (9ـ1088 ميلادي) ساخته شد. در سال 515 هجري (2ـ1121 ميلادي) آتش گرفتن آنچه از چهار دستگاه ساختمان مورد ذكر مافروخي باقي مانده بوده است بدست باطنيه تجديد ساختمان شد.
بين 515 و ختم سلجوقي :
تغيير شكل مسجد كوشك مانند زمان ملكشاه به مسجد چهار ايواني سال 710 هجري ـ سلطان مغول الجايتو خدابنده در چهل ستوني كه زمان سلجوقيان ساخته شد در سمت مغرب حياط محراب مورخ به سال 710 هجري را احداث نمود و نيز در سال غير مشخصي از عهد مغول تزئينات گچ بري سه چشمه طاق نما كه در طرف جنوب دالان مدخل جنوبي شرقي واقع گرديده انجام گرفته است.
سال 768 در زمان سلطنت آل مظفر قطب الدين شاه محمود ساختمان مدرسه )كه اهالي صفه عمر عبدالعزيز مي نامند) و چهلستوني كه بين ايوان شمالي و گنبد خاكي واقع گرديده است انجام گرفت. شبستاني كه اكنون محراب سلطان الجايتو در آن واقع شده نيز بدون شك توسط شاه محمود فوق الذكر احداث گرديده است . تزئينات محراب مدرسه تا سال 778 هجري به اتمام نرسيده بود است.
به نام يگانه شايسته سجود                      
                                            بزرگ معمـار اين گنبـد كبود
 


کلمات کلیدی مرتبط:
تاريخچه مسجد جمعة اصفهان ,تاريخچه مسجد جمعة اصفهان ,قديم ترين تاريخي كه تاكنون در يكي از بناهاي تاريخي شهر اصفهان مشكوف گرديده است (481 هجري ـ 9ـ1088 ميلادي) ميباشد. تاريخ مزبور در انتهاي كتيبه مدوري كه قاعده گنبد كوچكتر عهد سلجوقي مسجد جمعه را زينت مي دهد ديده مي شود . ,گنبد ديگري كه شبستان محراب ا,
مقالات مرتبط در این دسته

 


کليه حقوق اين وب سايت محفوظ و متعلق به نقش برتر پارس مي باشد
هرگونه کپی برداری منجر به پیگیری قضایی خواهد شد
Copyright © 2013-2025 - All rights reserved
طراحی سایت مشهد