مفاهيم ده و روستا
بخشی از مطلب
جغرافياي روستايي
مقدمه:
تا قبل از جنگ جهاني دوم، جغرافياي روستايي هسته مركزي مطالعات جغرافياي انساني را تشكيل ميداد. اما پس از آن مطالعات روستايي تا اندازهاي اهميتش را از دست داد و اين دقيقاً با رشد سريع تحقيقات در جغرافياي شهري در تضاد است و چنين تضادي اثرات گسترد? مراحل پيشرفت تمدن شهري را خاطرنشان ميسازد.
از پيآمدهاي انقلاب صنعتي، پيدايش شهرهاي پر جمعيت در جهان بود. به اين ترتيب نيازمنديهاي صنعت و بيش از همه تأمين خدمه و ارتباطات مربوط به آن نه تنها موجب پيدايش مراكز پر جمعيت شد كه درجه تراكم جمعيت را در سراسر جهان دگرگون ساخت. برخي نواحي مانند آسياي جنوبي و جنوب شرقي ذاتاً پر جمعيت هستند ولي توزيع جغرافيايي اين مراكز تجمع جمعيت، رابطه مستقيمي با درجه صنعتي شدن نواحي جغرافيايي دارد به طوري كه پرجمعيتترين شهرها را ميتوان در صنعتيترين مناطق جهان جستجو كرد.
انقلاب صنعتي و به دنبال آن انقلاب جمعيتي، دو نياز اصلي داشتند:
1. مواد اوليه كشاورزي بيش از پيش براي مصرف صنايع جديد.
2. مواد غذايي به مراتب بيشتر براي جمعيت افزايش يافته و پر مصرف جديد.
اين دو نياز از آغاز انقلاب صنعتي تا به امروز نه تنها كاهش نيافته كه افزوده تر نيز شده است و جوامع پيشرفته ناگزير به تأمين و تابع آن ميباشند. دو نيازي كه در بالا به آن اشاره شد سبب گسترش فضاي كشاورزي، بالا بردن هر چه بيشتر توليد و بازده زمين و رويآوري به زراعت علمي و مكانيزه و به گزيني بذر و نهال و بهبود خاك و اصلاح وضع آبياري و خشكاندن باتلاقها و زهكشي و افزايش مصرف كود و سم و مانند آن گرديد.
به اين ترتيب صنعت به كشاورزي، و كشاورزي مكانيزه به صنعت بيش از پيش وابسته گرديد؛ ضمن اينكه تغذيه جمعيتي كثير و در نتيجه تأمين مصرفي بالاتر را عهدهدار شد. سود فراوان كشتهاي تجارتي (مورد نياز جوامع صنعتي) و پيدايش صنايع جديد، بسياري از كشورها را براي انتخاب «كشاورزي يا صنعت» به مطالعه واداشت. سرانجام بحث دربار? اينكه «يك كشور بهتر است صنعتي باشد يا فلاحتي؟» از شكل ابتدايي خويش درآمد و اين واقعيت كه كشاورزي ضامن زندگي شهري است و حتي صنعت بدون آن قادر به ادامه حيات نيست به خوبي روشن گرديد. همچنين تأييد شد كه مكانيزاسيون و توسعه زراعت بيتوجه به صنعت جديد غير ممكن است. واقعيت جالب توجه ديگر اينكه: صنعت جديد، چهره و سطح زندگي انسان را در نواحي مختلف و درجه تمتع او را از مظاهر رفاه عصر جديد متفاوت ساخته و اختلاف عظيمي ميان نواحي صنعتي و غير صنعتي و شهرهاي بزرگ و كوچك و به ويژه ميان شهرها و روستاها ايجاد كرد تا آنجا كه تفاوت ميان سطح زندگي در شهر و روستا به عنوان يك ضابطه در تشخيص درجه پيشرفتگي اقتصادي مورد توجه قرار گرفت. روستاهاي جهان از دورافتادهترين تا نزديكترين آنها هنوز هم اكثراً آثار و نشانههاي يك اقتصاد بسته را ظاهر ميسازند
از ويژگيهاي يك روستا اين است كه قبل از هر چيز فعاليت كشاورزي در آن غالب باشد يعني بيش از پنجاه درصد درآمد ساكنان آن (روستاييان) از طريق كشاورزي (زراعت، باغداري، دامداري، پرورش طيور، پرورش ماهي يا زنبور عسل و ...) تأمين ميگردد. وانگهي روستا ميتواند بدون نياز به شهر به حيات خود ادامه دهد، در حالي كه شهر بي وجود روستا و بدون بهرهگيري از منابع آن محكوم به نابودي است
از مهمترين ويژگيهاي روستا غالب بودن فعاليت كشاورزي در آن ميباشد
دنياي جديد تحت تأثير نياز اقتصادي ناگزير شد رابطه خود را به طور روزافزوني با روستاها گسترش دهد و با اعلام اين نياز روستاها را هر چه بيشتر به مراكز صنعتي و شهري مرتبط سازد و عمران روستايي را در مراكز توجه قرار دهد. ولي افزايش توليد و عمران روستاها بدون شناسايي هر چه دقيقتر و كاملتر آنها غير ممكن است
در ميان علومي كه به مطالعه روستايي ميپردازند (همچون جامعه شناسي روستايي، مردم شناسي روستايي، جمعيت شناسي روستايي، اقتصاد روستايي و جغرافياي روستايي) شاخه جغرافياي روستايي تنها شاخهاي است كه به شناسايي محيط طبيعي روستا و استعدادهاي بالقو? آن در رابطه با معيشت انسان در روستا ميپردازد. تجربيات تاريخي حداقل اين نكته را در زندگي ملل كشاورز ثابت كرده است كه هر قوم به تناسب علم و اطلاعي كه از استعدادهاي خاك و آب و هوا و مردم محيط خويش داشته بر ميزان بازده توليدي خويش افزوده است
بنابراين دنياي اقتصادي امروز وقتي دربار? روستاها بحث ميكند دو موضوع را مد نظر دارد
1. افزايش توليد كشاورزي؛
2. عمران
در پايان اين مقدمه، اگر بپذيريم كه شناسايي روستا مقدمهاي است لازم بر عمران آن، بديهي است تعاريفي از روستا و شناخت ديدگاههاي جغرافيايي روستايي ميتواند به اين منظور كمك كند
تعاريف و مفاهيم ده و روستا
در فرهنگهاي فارسي روستا را ده و قريه نوشتهاند. در زبان پهلوي به روستا روستاك ميگفتند و رزداق و رسداق و رستاك ناحيهاي است در خارج شهر، مشتمل بر چند ده و مزرعه كه در آن توليد روستايي حاكم است. در واقع روستا در زبان پهلوي معني وسيعتر از ده را داشته است. در دوره ساسانيان نيز اين مفهوم در ايران مصداق داشته، «در رأس ديه با مزارع تابع آن (روستاك_ روستاق) يك نفر ديهيك قرار داشت». ديه به معني ده و جمع آن ديهها است.مؤلف معجم البلدان مقصود از روستا را در ايران هر موضوعي ميداند كه در آن مزارع و قريه باشد. اصطخري بنا به مأخذ قديمي، روستا را به معني دهستان امروزي به كار برده است. بدين ترتيب متقدمان عموماً مفهوم روستا را از ده وسيعتر دانستهاند. بنابر نظر دكتر كاظم وديعي:هر روستا پيش از آنكه يك واحد اجتماعي يا اقتصادي باشد يك واحد جغرافيايي است و اين واحد جغرافيايي ظرفي است كه اجتماع و اقتصاد آن مظروف آن است. بنابر اين در هر مطالعه و تحقيق روستايي بستر اصلي يعني واحد جغرافيايي ده را بايد مبناي كار و سر آغاز مطالعه و شناخت خود قرار داد. به عبارت ديگر انسانها و مسائل اجتماعي و اقتصادي آنها را نبايد جدا از محيط جغرافياييشان كه منبعث و متأثر از آنند در نظر گرفت.چنين نگرش و شيوه تحقيقي را به پارسي روستاشناسي ميگويند و معادل فرنگي آن تحقيقات ژئوسوسيواكونوميك است
ده و قريه سكونتگاه و جامعه كوچكي است كه نسبت به روستا مفهوم محدودتري دارد و يك واحد معيشتي است كه در يك فضاي جغرافيايي مستقر و شكل گرفته باشد. ولي روستا شامل ده يا قريه است به انضمام مزارع و فضاهاي مربوط به مراتع و باغات و پوشش طبيعي اطراف آن (گاه بعضي از مزارع ممكن است تابع دهي نبوده و به خودي خود استقلال داشته باشد كه در اين صورت يا اجتماع كوچكي در آن استقرار دارد، مثلاً يك خانواده يا بيشتر، و يا خانواري بر روي آن اسكان نيافته است كه در هر دو صورت به آن مزرعه يا كلاته ميگويند و مفهوم آن در فارسي فضاي روستايي است و در مغرب زمين فار مستد نام دارد). به ساكنان روستا، روستايي گفته ميشود و بيش از پنجاه درصد درآمد روستاييان از طريق فعاليتهاي كشاورزي (زراعت، باغداري، دامداري، پرورش طيور، پرورش ماهي يا زنبور عسل و نظاير آن) تأمين ميگردد. ده و قريه ممكن است مبتني بر كشاورزي نباشد، يعني ساكنان آن زارع، برزگر، كشاورز و دامدار روستايي نباشد، بلكه معيشت آن بر اساس فعاليتهاي ديگر همچون: استخراج معدن، صيد و صيادي، بهرهوري از آب معدني، صنايع دستي، خدمات و نظاير آن استوار باشد. اما اگر نسبت بالايي از ساكنان اين واحد معيشتي به بهرهوري از فضاها يا فعاليتهاي كشاورزي بپردازند و به عبارت ديگر مستقيماً با زمين به منظور زراعت و فعاليتهاي جنگلي سروكار داشته باشند،آن روستا ناميده ميشود
پس از خصوصيات روستا وابسته بودن آن به زمين يا بهرهوري از طبيعت است. در نتيجه هر روستا شامل حداقل يك ده است ولي معلوم نيست كه هر ده ضرورتاً روستا باشد. بنابر آنچه گفتيم، از نظر معيشت نيز ده و روستا با هم تفاوت دارند، با اين وجود در عرف واژههاي: روستا، كلاته، قريه، ده و دهكده به جاي يكديگر به كار ميروند
هنگامي ده يك واحد توليدي كشاورزي است كه عمدهترين فعاليتهاي آن زراعت، باغداري، دامداري، پرورش زنبور عسل، پرورش ماهي و يا هر فعاليت ديگري باشد كه در ده امكان تكثير دارد و توليدي را با بهرهوري مستقيم از طبيعت فراهم نمايد و روستايي بتواند از طريق آن كسب معاش كند و احتمالاً مازاد آن را نيز به خارج از ده عرضه نمايد.
زماني ده يك واحد توليدي صنعتي است كه بر صنايع روستايي استوار باشد، يعني ماد? اوليه آن در ده بدست آيد و در محيط ده نيز به مواد قابل مصرف تبديل شود، همچون :
صنايع و فرآوردههاي توليدات دامي و خوراكي، فرشبافي، صنايع استخراج سنگهاي معدني، كارگاههاي سفالگري، سراميكسازي، چينيسازي و ... .
وقتي ده بر اساس خدمات استقرار مييابد كه يكي از جنبههاي سرويس رساني در آن اساس معيشت باشد، نظير دهاتي كه بر مبناي چشمههاي آبگرم يا آبهاي معدني پا گرفته، يا دهاتي كه بر سر راه تجارتي يا در مسير بازارهاي عرضه و تقاضاي كالاهاي مصرفي و يا تجارتي شكل گرفته باشند و يا دهاتي كه در نواحي خوش آب و هوا ايجاد شده، از نظر سياحتي داراي اهميت هستند و امرار معاش ساكنان آن بر مبناي هتلداري و خدمات رساني به مسافران يا سياحان استوار است.
ترديدي نيست كه در يك قلمرو جغرافيايي معين، نخستين روستاها در مستعدترين نقاط آن به وجود آمدهاند يعني جاهايي كه بهرهبرداري از آب سهلتر و به زير كشت بردن زمين مستلزم كار كمتر و بازده بهتري بوده است. اما سيماي روستاها و نقش و مباني اقتصاديشان در سراسر جهان يكسان نيست: سيماي دهات از ناحيهاي به ناحيه ديگر متفاوت است يعني استقرارگاههاي روستايي ممكن است حالتي مجتمع و متمركز و در مواردي متفرق و پراكنده باش