غيرمنتظره بودن گرايش ھای تازه (در معماری) از اين رو بود كه تصور می شد معماران مدرن درست
در ھمان راه ھايی گسترش خواھند يافت كه ضرورت و ويژگی ھای زمان آنھا را تقريباً از آغاز قرن
بيستم به وجود آورده و پيشگامان معماری مدرن آنھا را يافته و گشوده بودند. به عبارت ديگر، سكون
احساس می شد، اما دگرگونی به صورتی كه بارز شد پيش بينی نمی شد. عدم رضايت از معماری مدرن
نيز كه در ھمين ھنگام آوايش از نو بالا گرفت نتوانست به دلايلی كه بعداً خواھيم گفت امكان اين پيش
بينی را بيشتر كند و ھشداردھنده باشد.
اين راست است كه معماری مدرن از آغاز با مخالفت روبه رو شده بود. اين مخالفت ھا يا از جانب
مقلّدان دوران گذشته و كھنه پرستان بود و يا از جانب پاره ای از طبقات جامعه كه معماری مدرن را
نمی خواستند، نمی پسنديدند يا نمی فھميدند.
: صفحه ٤
نخستين مخالفت عمده ای كه پس از سال ھا با معماری مدرن صورت گرفت، از جانب خانم جين جيكبز
بود كه در كتاب خود به نام مرگ و زندگی شھرھای بزرگ آمريكا كه به سال ١٩٦١ انتشار يافت ابراز
شد.
خلاصه بيانات خانم جيكبز اين است كه شھرھای بزرگ آمريكا به سبب طرح ھای ناروای تئوريسين
ھای شھرسازی، كه بيشتر آنان معماران مدرن بودند يا به معماری مدرن گرايش داشتند و در طرح ھای
خود از مظاھر پيشرفت ھای عصر مدرن پيروی می كردند، زندگی واقعی و طبيعی خود را از دست
داده اند.