معماری نئومدرن یا نو مدرنیستی واکنشی به پیچیدگی معماری پست مدرن و التقاط گرایی در معماری است که به دنبال سادگی بیشتر است. گفته می شود که سبک معماری که از آن به عنوان مدرنیسم جدید نیز یاد می شود، دیدگاهی از فردگرایی و نسبی گرایی جامع را مشروعیت بخشیده است.
فهرست
مقدمه
تاریخچه
جنبش به دلیل ساختارشکنی
ایجاد معنای ساختمان بر اساس زبان معنایی
معرفی سبک نئو مدرن
تجربیات روشنفکرانه
کارهای معماران نئومدرن
پس زمینه
معماری نومدرنیسم
معماری نئومدرن
ویژگی های اساسی مدرنیسم
گروه هنرمند
نمونه هایی از معماری نئومدرن
برج بتهام در منچستر، انگلستان
وارسو در ورشو، لهستان
ساختمانی در پرتوریا با طراحی معماری نئومدرن.
طرح های معماری نمادهای فرهنگی و آثار هنری
معمار یونانی مدرن آریس کنستانتینیدیس
شاعر آلمانی یوهان ولفگانگ فون گوته
واکنشی نسبت به پیچیدگی پست مدرنسیم و نئو کلاسیسم
وجه مشترک اصول معماری نئومدرن با دیدگاه های ریچارد میر
شاخصه های معماری نئو مدرن
آثار معماری نئومدرن
ویژگی های معماری نئومدرن
معماری نئومدرن، برخلاف سبکهای پیشین
آرشیتکتی به نام فرانک جری
بهرهگیری از تکنولوژیهای جدید
منابع و ماخذ
تفاوت معناداری در استفاده از زبان معماری بین معماری پست مدرن و نئومدرن وجود دارد. از توضیحات قبلی می توان دریافت که نحوه و هدف استفاده از زبان معماری برای ساخت معماری متفاوت است. در معماری نئومدرن سه رویکرد منتج شده است که عبارتند از: لوگوسنتریسم - که در آن حضور ساختار (ساختار به معنای شبکه روابطی است که انسان پس از مشاهده واقعیت درک می کند و قانون حاکم بر این روابط) مرکزی را در بر می گیرد. این «مرکز» (که گاهی اوقات «دلالت استعلایی» نامیده میشود) موجودی مطلق و مستقل است. با توجه به این رابطه می توان مرکز را به حاشیه و بالعکس تغییر داد. این فرآیند با استفاده از اصطلاح "مکمل" که شامل مکمل و جایگزینی است توضیح داده می شود. رویکرد دوم آوا محوری است - جایی که نوشتن به پدیدهای تبدیل میشود که معنا را متمرکز میکنند (دلالت) و دال را به حاشیه میبرند. نوشتن از گفتار پایین تر تلقی می شد. دریدا (1967) در این منظر می گوید: «نوشتن، حرف، کتیبه معقول، همواره در سنت غربی به عنوان جسم و ماده بیرونی روح، نفس، گفتار و لوگوس تلقی شده است» (دریدا). ، 1967). دریدا تلاش کرد تا با استفاده از مفهوم «تفاوت» آوا محوری را واسازی کند. Différance یک کلمه فرانسوی است که توسط دریدا ابداع شده است و کلمه فرانسوی "differ" به معنای تاخیر را با کلمه "difference" به معنای تمایز ادغام می کند. این مفهوم شاید مهمترین و بحث برانگیزترین ساختارشکنی باشد. دریدا می خواست با تأکید بر اهمیت نوشتار و نقشی که در روشن ساختن معنای یک کلمه و افزایش کارایی کلام نوشتاری در فلسفه و داستان دارد، آوا محوری را از بین ببرد. علاوه بر این، دریدا تلاش کرد تا ثابت کند که معنای یک کلمه از طریق تمایز دو دال محقق می شود. آخرین مورد، مرکزیت زبان است - جایی که به گفته سوسور (2002)، نشانه یکپارچگی تصویر صوتی، دال، با یک مفهوم، مدلول است. معنای کلمه، مرجع، پیوند دلخواه بین دال و مدلول است. ساختارشکنی می کوشد تا مفهوم نشانه را از بین ببرد و زوج دال/دلالت را که ریشه در سنت متافیزیکی غربی دارد، رد کند. مفهومی که وجود رابطه ای بین دال و معنادار را فرض می کند وجود ندارد. در مقابل، نشانه ساختارشکنی است.و...