پاورپوینت بررسی پارادوکس مینیمالیسم
مینیمالیسم در یک زمان پرتلاطم در آمریکا در دهه 1960 ظهور کرد. این دوره ای بود که رویدادهایی مانند جنگ سرد، انقلاب کوبا، ترور جان اف کندی و مارتین لوتر کینگ و جنگ ویتنام باعث بیداری سیاسی و مشارکت اجتماعی در میان توده ها شد. مینیمالیسم همچنین بیانگر بیداری و خودآگاهی فرد در برابر خلق و خوی مالیخولیایی تجربه شده پس از جنگ جهانی دوم است. در حالی که اکسپرسیونیسم انتزاعی، که در دهه گذشته بر هنر آمریکا تسلط داشت، بر حال و هوا و تجربه خود هنرمند متمرکز بود، هدف در مینیمالیسم برعکس است: مینیمالیسم مبتنی بر عدم وجود یک راوی و یک روایت (مرئی) است و کاتارسیس مبتنی است. صرفا بر اساس تجربه بیننده دست و حضور هنرمند مینیمالیست تقریباً نامحسوس است:
کاری که مینیمالیست ها سعی می کنند انجام دهند این است که تمام ردپای خود را پاک کنند، آثار خود را از هرگونه احساس بیان شخصی، ذهنیت یا نویسنده پاک کنند. هدف آنها این است که بیننده را وادار کنند تا با تمرکز بر شخصیت خالق بدون پرت شدن با شی فیزیکی روبروی خود برخورد کند. برخی مانند دونالد جاد حتی از نامگذاری آثار هنری خودداری کردند زیرا فکر می کردند که این کار باعث حواس پرتی می شود. [یک]
هدف اشیای هنری فارغ از هرگونه ارجاع تاریخی و شخصی، قضاوت درباره ابژه با معیارهای صرفا زیبایی شناختی و مادی آن است. انتظار می رود که شی فقط بر اساس ظاهر و احساسش قضاوت شود. "برای یک بار هم که شده، هیچ ترفند یا دانش تخصصی برای دانستن وجود ندارد." [2]
قبل از مینیمالیسم، جنبشها و هنرمندانی (مانند کازیمیر مالویچ، مارسل دوشان و دادائیستها) وجود داشتند که با گفتمانهای مشابهی در تاریخ هنر ظهور کردند. اما باید تفاوت بین مینیمالیسم و اینها را دید. در حالی که این جنبش و هنرمندان خود را از ارجاعات قبلی رها کردند تا ذائقه زیباییشناختی آکادمیک را بشکنند، اما در مینیمالیسم وضعیت متفاوت است. دوشان با وارد کردن اشیای آماده به دنیای هنر، شعر را از محتوای آن پاک میکند ؛ به جای اینکه مستقیماً به ماده شکل دهد ، شی موجود را از بافت آن جدا میکند و آن را از کارکردش جدا میکند. حالت (به عنوان یک هدف فی نفسه و فی نفسه) آن را به یک شیء هنری تبدیل می کند. هدف آن این است که هم هنرمند و هم مخاطب قدرت زیبایی را زیر سوال ببرد. به همین دلیل او سبیل روی مونالیزا کشید. او سعی می کند ثابت کند که هنر می توان بدون مهارت ساخت. زیبایی شناسی را به نام قدرت انکار و خودمختاری هنر قربانی می کند. او حتی بعداً استدلال کرد که هدف او توسط پاپ آرت مورد سوء استفاده قرار گرفته است. او وارهول و دوستانش را به خاطر خلق زیباییشناسی سرزنش میکند که از قدرت انکار اشیاء زندگی روزمره که زیباییشناسی قصد تخریب آنها را دارد، سلب شده است.و...