بخشی از مطلب
هر کودکی، بر روی کره زمین، زمانی آرزوی دنیایی پاک تر را در دل پرورانده است. دنیایی مبرا از این هزاران ازار های زندگی، و در عوض مزین به باغ جادویی پر از عجایب، مخفیانه امن مکانی برای تفرج و تماشای بی پایان انسان ها و محیط پیرامون شان در تاثیر پذیری متقابلند. کودکان به سبب محدودیت های جسمی و روانی خود در قیاس با بزرگسالان، تاثیر پذیری بیشتر و عمیق تری داشته و در عوض، تاثیر گذاری کمتری بر محیط دارند و به این ترتیب بیش از بزرگسالان اجباراً تابع شرایط محیطی اند.
کودکان حساس ترین و تاثیر پذیرترین گروه سنی جامعه را تشکیل می دهند و در حساس ترین و مهمترین سال های زندگی شان یعنی زمانی که پایه های رشد شخصیتی ذهنی جسمی و اجتماعی آنها شکل می گیرد تا زمانی که وارد شهر می شوند نیازمند این هستند تا زندگی اجتماعی را در مقیاس خود تجربه کنند و این امر مستلزم فراهم بودن فضایی کودکانه و صمیمانه است. فضایی به دور از هیاهوی دنیای بزرگتر، دنیای پر از شادی با رنگ های زیبا که در آن کودک فرصت بیان افکار تازه و پرورش و رشد استعداد هایش را داشته باشد، فضایی که زمینه ای مناسب برای خلاقیت کودکان فراهم آورد.
دریافت حسی کودک از فضا
کودک باید در برخورد با احجام و بناها و همین طور در ارتباط و زندگی درون آنها احساس راحتی ، عدم ترس و آرامش کند. تاریکی بیش از هر چیز دیگری به اضافه فرمهای نامتناسب او را می ترساند.
فضاهایی با رنگهای شاد و روشن و گاهی رنگهایی با فرمهای نامشخص (مثل حالتی که در نقاشی با آبرنگ پدیدمی آید) موضوعات رویائی و خیال انگیز را القا می کند و در کودک احساسی چون عاطفی ، رفیق ، مهربان ، رویائی و پروازدهنده بودن را القا می کند. همچنان که فضاها برای کودکانی با سن بالاتر طراحی گردد از رنگهایی ملایم با مرزهای مشخص ، جزئیات بیشتر در بنا و انحناهای نرم در طراحی فضا می توان استفاده کرد. ادراک فضا کار بسیار دشواری است . کودک باید در عین حال هم خود را از دنیای اطرافش تمیز دهد و هم این دنیا را تجزیه و تحلیل کند. این عمل را بوسیله شناختن اشیاء اطرافش انجام می دهد.
کودکان و معماری
لازم است که دنیای صنعتی و پرسروصدای ما با ایده آل های انسان متمدن و عناصر تشکیل دهنده فضای زندگی او آشتی کند. تلاش برای انسانی کردن فضا باید برای همه در اولویت قرار گیرد. اما بیش از همه برای معماران ، یعنی کسانیکه در یک تمدن کم و بیش شهرنشین ، مسوول نظام بخشیدن به فضا هستند اهمیت دارد. بدین ترتیب شهرسازان ، برنامه ریزان ، پیمانکاران ، متخصصین فضای سبز و هنرمندان همگام با معماران ، کم و بیش در تجربه هماهنگی بین انسان و محیط اطرافش مسئولند.
محیطی که برای کودکان طراحی می کنیم، می بایست شامل فضاهای زیر باشد:
۱) فضاهای طبیعی (Nature space) مانند درخت و آب و موجودات زنده که اساسی ترین و مهمترین فضا را برای کودکان تشکیل می دهد.
۲) فضاهای باز (Open space) فضاهای گسترده ای که بچه ها بتوانند به اندازه دلخواه در آن بدوند و انرژی های درونیشان را تخلیه کنند.
۳) فضاهای راه ها (Rood space) راه ها و جاده ها قبل از حضور ماشین، زمین اصلی بازی بچه ها بوده است . راه هایی هستند که بچه ها در آن همدیگر را ملاقات می کنند و شبکه ای است که فضاهای متنوع را به هم وصل می کند.
۴) فضاهایی برای ماجرا جویی اینها فضاهایی هستند پر از پیچیدگی، که قوه تجسم و تخیلی کودکان بواسطه بودن در این فضاها تقویت می شود
۵) فضاهای مخفی (Hide out space) استقلال کودکان از طریق این فضاهای مخفی رشد می یابد.
۶) ساختار های بازی (Play structure space) فضاهایی هستند که با ساختار بازی در یانشان در مکان هایی که بازی اهمیت می یابد. این قبیل فضاها به عنوان زمین های بازی شناخته شده است.
معمار یک مربی است و بعد از پدر و مادر، اولین مربی کودک است ؛ تعلیم و تربیت او از طریق اشکال ساخته شده بدست او، که محیط اطراف کودک را تشکیل می دهند، منتقل می شوند. به همین دلیل ارتباط میان کودک ، معماری و فضا در بطن مساله انسانی کردن تمدن قرار دارد.
کودک امروز، به دلیل رهایی از سنت های پیشین ، راحت تر از انسان بالغ می تواند خود را با تازه ها یا حتی جسارت های معماری و شهرسازی معاصر تطبیق دهد. او به راحتی می تواند طرفدار و نیز الهام دهنده اشکال تازه باشد. بنابراین باید در درجه اول برای کودک و شاید تا حدودی «بوسیله کودک » به تدریج تعادل بین فضاهای زندگی هر فرد و فرم های معمارانه سازنده فضا را برقرار کرد.
برای دستیابی به این هدف ، معمار باید از سویی کودک و فضا و خواستهای او را درک کند و نیازها و مشکلات او راشناخته و روشهای برطرف کردن آنها را بیابد و از سوی دیگر باید به محیطی که کودک امروز در آن به سر می برد آشنا باشد و آن را به خوبی درک کند. برای تحقق این امر، معماران باید بر سرعت خود بیفزایند تا بتوانند به پای متخصصین تعلیم و تربیت ، جامعه شناسان ، پزشکان و روان شناسان که کم و بیش دنیای کودکی را بطور کامل شناخته اند، برسند.
پیشرفت و شناخت از خود،هم ارز و مکمل ادراک فضاست . بواسطه یک یادگیری طولانی که تمام دوران کودکی را در برمی گیرد یاد می گیریم که برفضا تسلط پیدا کنیم همانطور که یاد گرفته بودیم به وجود خود تسلط داشته باشیم . نحوه به وقوع پیوستن این یادگیری بر پایه تعادل درونی ما استوار است . به همین دلیل اولین تجربیات کودک در این رابطه بسیار مهم هستند. تعلیم و تربیت موفق و صحیح باید بدون ایجاد برخوردهای جدی ، او را در پیدا کردن موقعیتش در فضا یاری دهد تا بتواند مرکزیت خود را در آن بیابد. منظور از این فضا، یک محدوده سرد هندسی نیست بلکه هدف فضایی فعال و تأثیرگذار است . این فضا در عین حال هم دارای امنیت است و هم آزادی . فضایی که ما را دربرگرفته است در شکل گیری شخصیت ما شرکت می کند و خلوت ما را محافظت می نماید. این فضا، برحسب هر شخصی یا دوران مختلف زندگی ، بزرگ و کوچک می شود.
فرد می تواند به راحتی در این فضا که به نسبت اعمال او کوچک و بزرگ می شود خود را بیابد پس فضا یک محیط عادی نیست بلکه یک واقعیت روانشناختی زنده و پویا است ، این فضا نباید خود را بر ما تحمیل کند بلکه باید متناسب با شخصیت ما شکل گیرد.
اما در این رابطه ، دوران صنعتی ما نیز ابعاد مساله را پیچیده تر کرده است . از ابتدای این قرن عوامل تشکیل دهنده فضا دچار تغییر و تحولات عمیق شده اند. پدران ما در فضایی با مقیاس انسانی زندگی می کرده اند، حال آنکه فضای امروز ابعاد متفاوتی دارد و بطور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است . ظهور شهرهای بزرگ با ساختمانهای عظیم ، تراکم قابل ملاحظه انسان ها، افزایش تعداد اتومبیل ها، استفاده همگانی از وسایل ارتباط جمعی ، همه و همه محیط جدیدی را برای انسان معاصر بوجود می آورند که نه تنها هنوز بطور کامل به آن خونگرفته است بلکه به دلیل تحولات مستمر تکنولوژیکی و نتیجتاً تغییر دایمی فضاها، فرصت لازم برای خوگرفتن به آن را نیز نمی یابد.
کودکان و رنگ ها
رنگ ها در شخصیت انسان ها، بخصوص کودکان تاثیر بسزایی داشته، باعث ایجاد تجربه های هیجانی از قبیل شادی، خنده، غم، اندوه، آرامش، تحریک پذیری، سکون و هیجان می شود. در کودکان این خصیصه شدت می یابد، آنان به سبب روح پاک و بی آلایش و شاد و پر طراوت خویش رنگ های زنده و مرکب که در ترکیبی مناسب با هم قرار گرفته باشند را ترجیح می دهند این موضوعی است که رد طراحی و تزئین و رنگ آمیزی فضاهای داخلی و ترکیبات مناسب رنگی فضاهای طبیعی باید مورد توجه قرار گیرد با رنگ های مختلف می توان اندازه و وزن یک شی معین را کوچک یا بزرگ، سبک یا سنگین جلوه داد. اصولاً رنگ های گرم و روشن باعث توسعه اشیاء شده به آنها وسعت می دهند و بالعکس رنگ های سرد و تیره باعث می شوند اشیاء کوچکتر از اندازه خود به نظر آیند.
کودکان و روانشناسی رنگ ها
رنگ ها سه دسته اند:
۱) اصلی که شامل سه رنگ قرمز آبی و زرد می شوند.
۲) فرعی که از ترکیب سه رنگ اصلی به دست می آیند مثل سبز نارنجی بنفش
۳) رنگ های میانه که از ترکیب رنگ اصلی به علاوه رنگ فرعی بدست می آید که ۶ عدد هستند زرد مایل به سبز و غیره آبی مایل به سبز و ...
از رنگ به ۲ طریق استفاده می کنند.
۱) نمونه سازی طبیعی و عینی مثلاً دریا به رنگ آبی و چمن به رنگ سبز رسم می شود.
۲) استفاده از رنگ هایی که به طور ناخودآگاه به ذهن می رسند و قانون خاصی ندارند.
در مبحث هنر، رنگ به خودی خود وسیله پر قدرتی برای بیان و نشان دادن حالت های عمیق درونی است نقاشی کودکان نمونه روشنی از ارائه رنگ های متنوع در سطح وسیع می باشد. فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی کودکان نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی اوست کودکان سازگار در نقاشی های خود از ۵ رنگ استفاده می کنند در حالی که کودکان گوشه گیر و یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند بیشتر از یک یا دو رنگ بکار نمی برند.
رنگ های گرم تحریک کننده، سبب فعالیت، جنب و جوش، الهام دهنده روشنی، شادی زندگی و مولد حرکتند، در حالی که رنگ های سرد بر عکس موجد حالت های انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کننده غم و اندوه هستند. تماشای رنگ های گرم میزان ضربان قلب را تشدید می کند و برای فضای پر هیجان کاربرد دارند در میان رنگ های گرم، رنگ سرخ بقدری نافذ و سریع الحرکت است که از هر رنگ دیگر زودتر به چشم می خورد.
دریافت رنگ ها
کودکان توجه بیشتری به رنگ های اشباع شده اولیه دارند. چنین به نظر می رسد که عکس العمل های اولیه کودکان نسبت به رنگ ها در اثر خصوصیات عاطفی بروز می کند ولی با گذشت زمان، کودک یاد می گیرد که آنها را مشاهده نماید و دقیقاً آنها را درک کند. با این وجود باید اذعان کرد که در یک آزمایش نوزادان ۱۵ روزه ، آنها توانستند نورهای رنگی منعکس شده برروی دیوار را از همدیگر تمیز دهند. رنگ قرمز اولین رنگی است که کودکان بطور صحیح از آن نام می برند و بعضی اوقات رنگ آبی را کودکان بعنوان رنگ ضد قرمز می دانند. در بعضی مواقع کودکان رنگها را با اشیایی که بدان رنگها هستند بخاطر می آورند و مثلا می گویند زرد مانند زرده تخم مرغ .
موضوع فوق نشان می دهد که کودک به کندی قادر خواهد بود که رنگها را از اشیاء انتزاع نموده و آنها را بعنوان خصوصیات مستقلی بخاطر آورد.
تاثیر شرایط محیطی:
۱) نور و روشنایی: نور یکی از اصول معماری در تامین آسایش بصری فضا می باشد که تاثیرات روانی آن در انسان ها متفاوت است. تحقیقات ثابت کرده است که نور طبیعی و شفاف بر روی حواس کودکان تاثیر مبتنی وارد از دید کودکان این فضاها دوستانه و با نشاط هستند. نور کافی و نورپردازی مناسب در فضاها موجب می شود که میل و رغبت کودکان افزایش یابد.
۲) دقت عمل و تمرکز حواس افزایش یابد و سلامتی چشم و قدرت بینایی محفوظ مانده و از خستگی اعصاب جلوگیری می کند.
۳) باعث ایجاد تنوع و تاکید فضایی می شود.
از آنجا که کودکان در پذیرش تنش و خستگی تحمل کمتری دارند، از نور پردازی های ادارای تضاد شدید، چه بصورت مصنوعی و چه به صورت طبیعی که باعث ایجاد خستگی و تنش می شود، باید پرهیز کرد.
در نتیجه نور ملایم و یکنواخت در مورد فضاهای کودکان مطلوب به نظر می رسد. البته به جز در مواردی که با تنوع در نور پردازی سعی در تاکید فضایی داریم.
سر و صدا: کودکان صداها را دوست دارند و به طور کلی صداهای ملایم زمینه، به تخیل کودکان کمک می کند و آنها را به زندگی بیرون مرتبط می سازد سر و صدای ناشی از ترافیک کاربری های تجاری و کارگاه های صنعتی از اصوات نامطلوب فضاهای کودکان هستند. این فضاها نباید از لحاظ آگوستیکی مرده باشند.
تهویه برای کار کردن با حداقل خستگی و تامین سلامت کودکان، تهویه خوب در فضاهای آموزشی، مخصوصاً در کلاس درس ضروری است.
۱) تعیین صحیح محل وقوع بازشوها نسبت به جهت وزش باد.
۲) استفاده از مصالح مناسب در جداره ها.
۳) استفاده از گیاهان و درختان جهت تهویه طبیعی محیط پیرامون.
منابع:
پیازه، ژان، روانشناسی کودک
ابراهیمی، نادر، مقدمهای بر مصورسازی کتاب کودک
مزمن، جرج، کودک، فضا، معماری
رؤف، علی _ صابریان، معصومه، یاد گرفتن برای یاد دادن
مجلة پیام یونسکو، شماره ۲۵۲