خانه
پاورپوینت بررسی مبانی نظری معماري بخشی از مطلب به ندرت دانشجويي يافت ميشود که بتواند به روشني معماري را تعريف کند. تعريف معماري در فرهنگ لغت عبارت است از: هنر و علم طراحي و بناي ساختمانها. واژه "بنا نهادن" به معناي بن بخشيدن ، پي نهادن ، و آفرينش دوباره بر اساس طرح وانديشه از قبل تعيين شده است. واژه يوناني كه لاتيني شده آن آرشيتكت است خود تركيب جالب توجهي از دو واژه آرشه ، به معناي بن و منشا (و همچنين پي افكندن بر اساس مبنا و اصلي مشخص و معلوم) و كلمه تخنه به معني هنر مي باشد. تخنه ريشه اي هند و اروپايي دارد و از فعل تيكتو و تخنائومه به معني آفرينش ساختمند و ماهرانه بر تراويده است. هرچه بيشتر به وارسي واژه آرشي تكتونيكي يا آرشيتكت بپردازيم بيشتر به جامعيت معماري و پيوند هاي عميق و نا گسستني آن با هنر پي خواهيم برد: معماري با معناي آفريدن (وطبعا هنر) ، ساختن ، پروردن خويشاونداست. مارتين هيدگر با تكيه بر همين معناي كهن هلني " پوئزي " poesy واژه هنر را از جنس آفريدن ، فراآوردن ، فرآوردن ، فروردن و پروردن دانسته و گفته است كه معماري از سنخ هنرهايي است كه استعداد پروردن (نيروي آفرينشگري) انسان در آن به اوج جامعيت خود مي رسد. براين اساس مي توان گفت كه معماري ، بيشتر از هر هنري با فرهنگ انساني مرتبط بوده و خواهدبود. در تمدن اسلامي ما نيز واژه " بيت " علاوه بر اينكه به معناي شعراست به معناي برجهاي فلكي نيز مي باشد واين همه مبين اين حقيقت است كه معماري از جامع ترين استعدادهاي انسان در حسن تركيب بخشي است. مصالح مادي ، ضرورتهاي مرتبط با حيات انساني ، وتدبيرهاي هنري فني سه مولفه مهمي است كه در كيفيت ايجاد ، آرايش و تشكل انداموار معماري سهم تعيين كننده دارد ؛ و " فضا "، "حجم " و" ايستايي" از عناصر بنيادين آن به شمار مي رود. نكته در خور اهميت اينكه معمار مسلمان ،درك ژرفي از سرشت مصالحي كه با آن كار مي كرد داشت.او با سنگ چون سنگ و با آجر چون آجر رفتار مي كرد. او نه با به كاربستن فنوني كه سنگ را سبك ودر حال پرواز به سمت بالانشان دهد ، بلكه با استفاده از نقوش هندسي و اسليمي ؛ نقوشي كه سبب مي شود تا اجسام مادي ، ضمن حفظ سرشت خود ،در برابر نمونه هاي مثالي شان جلا نيزيابند ، به ماده شرافت و شأن مي بخشد. اين حس وفاداري به سرشت ذاتي هر شيي كه البته از تقدس يافتن دوباره نظم جهاني به ياري الهام قرآني جدايي ناپذير است درتعادل زيست – بومي بناهاي سنتي اسلامي و كل فضاي شهري نيز متجلي است. مهمترين مساله اي كه هر معمار در انديشه آفريدن آن است فضا مي باشد. به بياني ديگر مي توان گفت كه معماري محصول ابداعات يك ذهن خلاق و نوانديش است كه در فضا جلوه مي كند: فضا از كلام و رنگ و صوت به مراتب لطيف تر است تاآنجا كه در مورد آن مي توان گفت كه جوهري الطف دارد. فضا همان تصور كلي و صورت مثالي است كه به تجسم در آمده ، قالب جسماني (از سنگ و چوب و آجر و گچ و..) يافته ودر معرض نگاه و نگرش ما قرار گرفته است. فضا از سويي متصل و مرتبط با قالب جسماني است و از سوي ديگر معطوف به ايده هاي (ذهني ، مفهومي و كاربردي) معمار. پس با اين حساب مي توان گفت كه فضا نه جسم است و نه جان: فضا لولاي ميان جسم و جان است. فضا آن جسمي است كه در آن جان دميده شده است و يا جاني است كه جامه جسم به تن پوشيده ودر عاليترين افق تجليات آرزويي انسان ايستاده است. فضا ، در نظرگاه معمار در قصد اول است ودر ايجاد آخر. در عرصه معماري ، لطيف ترين عنصر (فضا) از عنصرماده مي شكفد وبه مانند انسان در قلمرو قطبانيت سر مي افرازد تا نشان دهد كه اشرف مخلوقات جهان در پرتو موهبت خداوند (فياض علي الاطلاق) مي تواند به مدد ابداع به ماده شرافت ببخشد ؛ ومگر يكي از كارويژه هاي هنر شرافت بخشي به ماده نيست ؟ برخي انديشمندان عقيده دارند كه همه هنرها در ذات خود نوعي ساختار معمار گونه دارند: اينان هنر پيكره سازي را معماري محدب (ميان پر) مي نامند. معماري به عنوان اجتماعيترين هنر بشري با فضاي اطراف انسان مرتبط است. حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آينده، لحظهاي از زندگي روزمره آدميان غايب نبوده و نخواهد بود. شهرها پر از ساختمانهايي هستند که با استفاده از هنر و مهارتهاي علمي و رياضي طراحي شدهاند. اين مهارتها در ترکيب با هم عناصر زيباييشناسي ناميده ميشوند. اصول زيباييشناسي برگرفته از هنر، علم و رياضيات در طراحي معماري مورد استفاده قرار ميگيرند، مثل کاربرد خط، شکل، فضا، نور و رنگ براي ايجاد يک الگو، توازن، ريتم، کنتراست و وحدت. اين عناصر در کنار هم به معماران اجازه ميدهند تا ساختمانهاي زيبا و مفيد خلق کنند. به بيان بهتر، اصول زيباييشناسي به اضافه جنبههاي ساختاري به ساختن يک ساختمان موفق کمک ميکند. موضوع معماري درباره فضاست. تعاريف مختلفي كه تاكنون از معماري ارائه شده است، اغلب به گونهاي بر اهميت فضا در معماري تاكيد ميكنند، بطوريكه وجه مشترك بسياري از اين تعاريف، در تعريف معماري به عنوان فن سازماندهي فضا است. به عبارت ديگر موضوع اصلي معماري اين است كه چگونه فضا را با استفاده از انواع مصالح و روشهاي مختلف، به نحوي خلاق سازماندهي كنيم. از ديدگاه اگوست پره(Auguste Perret) ، معماري هنر سازماندهي فضاست و اين هنر از راه ساختمان بيان ميشود. ادوارد ميلر اپژوكوم (Edvard Miller Upjokom) نيز معماري را هنر ساختن و هدف كلي آن را محصور كردن فضا براي استفاده بشر تعريف ميكند. به گفته لامونت مور (Lamont Moore) نيز معماري هنر محصور کردن فضا جهت استفاده بشر است و.....