خانه
پاورپوینت بررسی نظريه پردازی در معماري بخشی از مطلب در يکي از يادداشتهاي پيشين با عنوان لزوم تدوين تئوري معماري، به نکات مهمي درباره جايگاه مباني نظري معماري اشاره گرديد. در ادامه اين سلسله مباحث نگاهي خواهيم داشت به مفهوم، اهميت و جايگاه تئوري يا نظريه معماري (Architectural Theory) در عصر حاضر. تئوري نظامي از فرضيهها، اصول پذيرفته شده و نظريههاي هنجاري ميباشد که در حوزههاي مختلف دانش براي تجزيه و تحليل، پيشبيني و توصيف ماهيت يا رفتار مجموعه مشخصي از پديدهها تدوين ميشود. همانگونه که از اين تعريف بر ميآيد، نظريه علاوه بر توصيف پديدهها به تحليل آنها نيز ميپردازد. هدف از تدوين نظريه، ايجاد ساختارهايي مفهومي براي نظم دادن به مشاهدات و تحليل آنهاست تا بتوان از قابليت اين ساختارها براي تحليل اتفاقات روزمره و پيشبيني اتفاقات آينده استفاده نمود. پايه معرفتي و مباني نظري هر حرفه و دانشي نيازمند يک ساختار قوي و مستحکم است. بر اين اساس، در تمامي دانشها براي ايجاد اين ساختار بنيادين، اهميت زيادي به تدوين نظريه داده شده است. نظريات علمي توسط افراد مختلف ابداع ميشوند و در يک پروسه تحقيقي مستمر بوسيله ساير دانشمندان مورد ارزيابي قرار ميگيرند و پذيرفته يا رد ميشوند. بدين ترتيب دانش علمي هميشه تازگي خود را حفظ ميکند و همواره مطالب جديدي را به بدنه خويش اضافه مينمايد. بر خلاف اين جريان، معماران حرفهاي اطلاعات زيادي را در ذهن خود محفوظ نگهداشتهاند و جهان بيني معماران کمتر بيان شده است. در نتيجه ديدگاههاي شخصي يک معمار در دسترس ديگران نيست و امکان آزمون و کاربرد آن وجود ندارد. براي جبران خلاء ياد شده، نگرشي دوباره به جايگاه مباحث نظري در معماري لازم است. در کتابهاي فرهنگ واژگان و بر مبناي تاريخ معماري، نظريه معماري به عنوان تلاشي براي شناخت قوانين شاخص و رايج معماري از جنبههاي مختلف فرمي و مفهومي و کوشش براي تدوين اين اصول در قالب الگوهاي آرماني تعريف ميشود. آرمانشهرهايي که توسط معماران مختلف در سدههاي گذشته طراحي شدهاند، از جمله اين تلاشها به شمار ميروند. نمونه شاخص نظريه معماري باستان که در حقيقت چندين دهه مورد استناد بود، اثر ويتروويوس با عنوان ده رساله در باب معماري است که در حدود سالهاي نخست ميلادي تأليف شده است. در حقيقت کتابهاي ويتروويوس شالوده تمامي تلاشهايي قرار گرفته است که قصد داشتند مباني علمي معماري را تدوين و آن را نظاممند کنند. در تلاشهايي که تاکنون براي تعريف نظريه معماري صورت پذيرفته است، دو رويکرد قابل بررسي است که هرکدام روش خاص خود را دارا هستند: 1. رويکرد تاريخي به نظريه معماري: بر اساس اين رويکرد، نظريه معماري آن چيزهايي است که مردم درباره موضوع گفته يا نوشتهاند. از اين ديدگاه، روش مناسب براي تدوين مباني نظري عبارت است از گردآوري و بررسي متون تاريخي، تفسير بيانات مختلف، سنجش ارزش نسبي بيانات اظهار شده و در نهايت استخراج نتايج جهت تدوين نظريه. در نتيجه در اين روش نظريه معماري از نوشتهها و ويژگيهاي بناهاي تاريخي (به عنوان مثال معيارها و تناسبات ساختماني آنها) اخذ ميشود. 2. رويکرد فلسفي به نظريه معماري: در اين رويکرد، نظريه معماري بر اساس ملاحظات فلسفي و زيباييشناختي تعريف ميشود. از اين ديدگاه، روش مناسب براي تدوين نظريه معماري عبارت است از انجام دادن يک رشته بحثهاي عقلي در هر ساختار خاص نظري و تنظيم و تدوين سلسله مراتبي از مفاهيم براي درک موضوع. به نظر ميرسد براي تعريف نظريه معماري هر دو رويکرد فوق لازم و ملزوم يکديگرند و بايستي در کنار هم مورد توجه قرار گيرند، چرا که بحث در مورد تاريخ نظريه معماري بدون بررسي ساختار مفاهيم آن همان قدر ناممکن است که بحث درباره ساختار مفاهيم بدون بررسي چگونگي کاربرد آن مفاهيم در تاريخ معماري. صرف نظر از مباحث مربوط به نحوه تدوين تئوري معماري، نکته مهم چگونگي کاربردي کردن نظريه معماري است. از نظر تاريخي، نظريه معماري در متون نوشتاري و نيز به صورت ترسيمي و مدل سه بعدي معماري ـ و نه در ساختمانهاي واقعي ـ يافت ميشود. در بين معماران معاصر نيز اين ديدگاه وجود دارد که مباني نظري و کار عملي معماري هيچ ارتباط متقابلي با يکديگر ندارند. براي اصلاح اين نوع طرز تفکر، مباني نظري بايد به موارد مربوط به حرفه معماري بپردازد، در غير اين صورت سودمند نخواهد بود. در پايان بايد خاطر نشان کرد نظريهها تنها مباني بحثهاي مربوط به جهتگيري حرفه معماري را فراهم ميآورند. در نتيجه تعريف نظريه يا آزمون آن از طريق پژوهش و تجربه عملي و ارزيابي در فرايندي مداوم امکان پذير است. اين تداوم و پيوستگي امکان پيشرفت رشته معماري را فراهم ميآورد و تنها در اين صورت است که تئوري معماري ميتواند به مبنايي براي بحث در مورد معماري، به عنوان پديدهاي هنري و علمي، تبديل شود و در زمينه ارزشهاي معماري و انديشههاي معماران مختلف به ما آگاهي بدهد و باعث افزايش توانايي و خلاقيت ما در طراحي معماري و حتي لذت بردن از معماري شود. 10- تاريخ معماري معماري به عنوان يکي از قديميترين اشکال هنر، از پيشينهاي کهن برخوردار است. از زماني که انسان پا به عرصه حيات نهاد، معماري نيز حيات خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پاي بشر و ساير پديدههاي بشري روند تکاملي خود را طي کرده و دگرگونيهاي بسياري را به خود ديده است. معماري پديدهاي است که طي هزاران سال وجود داشته است و نمونههاي آن به شکل بناها و ساختمانهاي متعدد در سراسر جهان پراکنده ميباشند. وجود چنين سابقه ديرينهاي يک مزيت در پژوهش معماري محسوب ميشود، چرا که در زمينه تحقيق، کمتر رشتهاي است که مانند معماري از چنين گنجينهاي از مدارک و شواهد برخوردار باشد. حقايق مربوط به معماري طي دورانهاي طولاني و از طريق تجربه و آزمونهاي مستمر توسط بشر بدست آمدهاند. از اين رو ميتوان گفت تاريخ معماري مجموعه مدون آزمونهاي تجربي ثبت شده بشر در امر معماري است. اگر از تاريخ دل خوشي نداريم، ميتوانيم نام شواهد تجربي را به آن اطلاق کنيم. بررسي اين شواهد برخي از واقعيتهاي معماري را نشان ميدهد. شناخت و مطالعه تاريخ معماري بنا به دلايل مختلف که در زير به برخي از آنها اشاره ميشود، از اهميت فراواني برخوردار است: 1. شناخت هر پديده مستلزم شناخت تاريخ شکلگيري آن است و هيچ پديدهاي را نميتوان بصورت مجرد و فارغ از زمينه تاريخياش مورد بررسي قرار داد. پژوهش در عرصه معماري نيز بدون تعمق در تاريخ و سير تحول آن کاري ناقص و يک جانبه خواهد بود. 2. معماري به عنوان پديدهاي که جوانب فني و هنري را يکجا در خود جمع دارد، حرفهاي دشوار است. با قبول دشوار بودن معماري، دور از عقل است که نقش انبوه تجارب انسان را در آفرينش معماريهاي جديد ناديده بگيريم. 3. يک کار مهم تاريخ معماري اين است که شواهد و مدارک تاريخي موجود در زمينه معماري را بررسي نمايد و آنها را در بافت اجتماع واقعياش تحليل کند، بطوري که ايجاد رابطه بين شواهد معماري و مردمي که آن را بوجود آورده و از آن استفاده کردهاند، امکانپذير شود. در اين صورت تاريخ معماري رابطه مردم و معماري را در طي دورهاي طولاني مطرح مينمايد و خود تبديل به شالودهاي براي انديشيدن به مسائل معماري نوين ميگردد. 4. تاريخ معماري به ما کمک ميکند تا با انطباق مفاهيم و مسائل هر زمان با اثر ساخته شده در آن عصر، بتوانيم عوامل ثابت و عوامل متغير را در طراحي معماري پيدا نماييم و سعي کنيم که حقايق مربوط به معماري را از آنها استنتاج کنيم. در بررسي تاريخ هنر و نيز تاريخ معماري دو رويکرد عمده يا دو روش متفاوت وجود دارد: 1. رويکرد توصيفي به تاريخ معماري: در اين رويکرد به شکل توصيفي با تاريخ برخورد ميشود و تاريخ معماري به ترتيب دورههاي آن تنها روايت ميشود و اطلاعات متعددي بدون تحليل چرايي آنها ارائه ميگردد. در اين روش معمولاً مطالعه ارزشهاي فرمال در درجه اول اهميت قرار ميگيرد و تنها به کيفيات و روابط فرمهاي خارجي توجه ميشود. 2. رويکرد تحليلي به تاريخ معماري: در اين رويکرد معماري بصورت علمي و تحليلي و در ارتباط با ساير پديدههاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بررسي ميشود. تاريخ تحليلي معماري حيطه مطالعات را وسيعتر کرده و تمام مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، نظامي، فلسفي و ... را که منجر به ايجاد معماريهاي مختلف شده است، مورد مطالعه قرار ميدهد، هرچند که در نگاه اول رابطه آنها با معماري چندان مشهود به نظر نرسد. به عبارت ديگر چرايي ايجاد سبکهاي مختلف را با کمک گرفتن از پديدههاي مرتبط با معماري بيان ميکند، مثلاً چرا معماري مصر کاملاً مونومانتال و خارج از ابعاد انساني است و برعکس در جزء جزء معماري يونان حضور مردم احساس ميشود. براي مورخي که اينگونه تاريخ را مينويسد، يک بنا تنها مجموعهاي از طبقات و يا مصالح ساختماني نيست، در نظر وي معماري پديدهاي است که تمام اعمال زندگي بشر را در بر ميگيرد. و.....