در قرن بيستم ميلادي شايد مهمترين فعاليت هاي انجام شده براي استفاده ي بهينه از هنر در زندگي روزمره تلاش هاي والتر گروپيوس باشد.
او در سال 1883 در برلين متولد شد و فرزند يكي از معماران موفق بود.
مراحل اوليه ي آموزش تخصصي خود را در دانشكده هاي فني مونيخ و برلين گذراند و بعد از مسافرت هايي كه به ايتاليا و اسپانيا كرد،از سال 1907 كار خود را در برلين با مهمترين معمار آلماني يعني "پيتر برنس-peter Behrens" كه استادش بود آغاز كرد و بعد از مشاركت خود را "با آدولف مي ير-adolf meyer" ادامه داد كه به گفته خود گروپيوس بهترين دوران فعاليتش بود كه تا سال 1925 ادامه مي يابد.
در سال 1924 او ماكت اوليه ي ساختمان "نمايشگاه وركبوند – werkbund exhibition" كه قرار بود در شهر cologne احداث شود را ارائه كرد و نشان داد كه بيش از پيش بر لعاب كاري و شفافيت سطوح بيروني و حتي كناره ي راه پله ها تاكيد دارد.
بعد از اجرا اين طرح ، نام گروپيوس به عنوان معماري ثبت شد كه مي توانست به وسيله ي خلاقيت و استعدادش ، تفكرات نويني را مطرح نمايد و براي مصالح ساختماني ساده اي مثل شيشه و آهن كه تا قبل از آن هم مورد استفاده قرار مي گرفتند، معنا بيابد و از اين مصالح براي اجراي ديدگاه خود به نحو احسن بهره ببرد. او با اجراي اين طرح و طرح قبلي اش (كارخانه ي فاگوس) نشان داد كه معماري چيزي بيش از كنار هم قرار دادن احجام است.
گروپيوس بعد از اتمام دوران سربازي خود، از لحاظ فكري درگير گروه هاي هنري افراطي زيادي شد كه از سال 1918 در برلين پديد آمده بودند. و در ماه مارس سال 1919 و در حالي كه او يكي از جوانان موفق و مفيد براي آلمان بعد از جنگ جهاني اول محسوب مي شد به عنوان " رييس شوراي كارهنر - chairman of the working council of art" انتخاب شد و يك ماه بعد، هنركده ي خود يعني باوهاوس را راه اندازي كرد.
والتر گریپیوس در 1910 به عضویت "ورکباند" درآمد وبا جدیت مشغول به کار شد .نمایشگاهی از معماری صنعتی برگزار کرد ، کتاب سالانه ورکباند را در سال 1913 (هنر در صنعت و تجارت ) به چاپ رساند و سخنرانی هایی ارائه داد . در عین حال با فرآیند تولید و ارائه ی فرآورده های تجاری ، آنچنان که در آن زمان مرسوم بود آشنا شد.تجربه او با رسانه ها در ورکباند باعث شد به ابزاری مورد نیاز برای مدیریت با هاوس مجهز شود.
گروپیوس به عنوان یک معمار عضو ورکباند ، دغدغه ی سبک ها را نیز در سر داشت . سبکی یادمانی و نو، باید با ترکیب شکلهای هنری و تکنیکی ایجاد می شد. این دیدگاه اهمیت بسیار داشت . چرا که به او اجازه داد تا بر توجیه های گذشته گرایانه ی سبک های معماری آن زمان که آموزش داده می شدند ، پیروز شود و آنها را با اصولی همچون Zeitgest ، Kunstwollen و «هنر و تکنولوژی »جایگزین سازد . دیدگاه غیر تاریخگرای او که بعدها به دیدگاه مدرنیسم ، تبدل شد، باعث شد تا بتواند رویکرد های هنرمندانی چون کاندینسکی ، کله و ایتن را در سالهای نخستین باهاوس پذیرا باشد
یکی دیگر از ویژگی های مهم گروپیوس تاکید او بر اقتصاد بود. در 1910 مقاله ای نوشت با عنوان «برنامه برای تاسیس انجمن عمومی خانه سازی» که در آن از صنعتی کردن فرآوری مسکن به وسیله استاندارد سازی سخن گفت. سرنوشت او این بود که هیچگاه این رویکرد اقتصادی _ صنعتی را کنار نگذارد.
در سال 1919 وی با ادغام آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه هنرها و پیشه ها، مدرسه معماری مشهور باهاوس را در وایمار بنیان نهاد. یکی از مشهورترین کارهای والتر گروپیوس ساختمان مربوط به همین «آموزشگاه هنری» معروف به نام «باهاوس» است که خود از بنیان گذاران آن بوده است. این بنا که در سال 1925 (هشتاد و شش سال پیش) در آلمان ساخته شده است به صورت یک الگو برای تمام بناهای مدرن پس از آن درآمده و تمامی ایده های به کار رفته در ساخت آن اعم نمای شیشه ای، پنجره های مکانیکی، راه پله ها، ریل های سقفی مخصوص نورپردازی استودیوها،
مطالب مرتبط در این زمینه
والتر گروپیوس (به آلمانی: Walter Gropius) معمار برجستهٔ آلمانی و بنیانگذار مدرسهٔ مشهور باوهاوس بود.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به والتر گروپیوس در ویکیگفتاورد موجود است.
زندگینامه
گروپیوس پس از تحصیل در مونیخ (۱۹۰۳–۱۹۰۴) و برلین (۱۹۰۵–۱۹۰۷) به دفتر پِتِر بِهرِنس پیوست و نزد او به اهمیت و شکوه پیشرفت صنعتی به عنوان نمودی از ظهور یک فرهنگ تازه پی برد.
از ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۵ با آدولف مایِر همکار بود. حاصل فعالیت وی در این سالها کارخانهٔ فاگوس بود که از شاخصترین نمادهای جنبش مدرن به شمار میآید.
در ۱۹۱۹ باوهاوس را در وایمار تأسیس کرد که والاترین دستاورد فعالیتهای آموزشی او به منظور تلفیق خلاقیت هنری با مقتضیات تولید صنعتی بود. تغییر مکان مدرسه به دِسائو در ۱۹۲۵ آغاز عصر فناوری در معماری مدرن بود که از معماران معاصر هلند تأثیر میپذیرفت و به آفرینش چندین اثر دارای اهمیت بینالمللی انجامید.
گروپیوس در ۱۹۲۸ باوهاوس را ترک کرد و به آزمودن اندیشههای جدیدی در شهرسازی و تیپولوژی خانه مشغول شد. با روی کار آمدن نازیسم به انگلیس، و سپس در ۱۹۳۷ به بستن مهاجرت کرد، در آنجا به تدریس در دانشگاه هاروارد پرداخت و به فعالیتهای حرفهای خود نیز ادامه داد، نخست به همراه مارسل بروئر و سپس با گروه TAC.