رنگ وسیله انتقال اطلاعات در هنر است. رنگ ها عامل حفظ اهمیت موضوع هستند و آن را در بالاترین سطح بیان می کردند. استفاده خلاقانه از رنگ ها یکی از ویژگی های هنر انتزاعی اسلامی است. می دانیم که استفاده از رنگ ها تأثیر روانی بر افراد می گذارد، بنابراین رنگ ها برای دین به عنوان وسیله ای برای انتقال عقاید خود به عنوان هنر بسیار مهم هستند.
به طور کلی، تصور نقاشی بدون رنگ غیرممکن است. رنگ ها به هنرمند این امکان را می دهند که لذت احساسی و زیبایی شناختی زیادی را به بیننده ارائه دهد. کاندینسکی، یکی از بنیانگذاران هنر انتزاعی، تأثیر رنگ را به دو نوع تقسیم کرده است:
§ فیزیکی
§ اثر ذهنی
به نظر کاندینسکی، رنگ در ابتدا از نظر فیزیکی احساس می شود، اما یک احساس کوتاه مدت و سطحی است (کاراهان، 1380، ص 73). مرحله دوم تاثیر رنگ این است که اثر فیزیکی راه را برای روح انسان هموار می کند. کاندینسکی این رابطه بین رنگ و حال و هوا را با موسیقی اینگونه مقایسه می کند:
"رنگ ها کلید هستند، چشم ها چکشی هستند که به آنها ضربه می زند و روح ساز موسیقی زهی است. و هنرمند دست زدن به کلیدها، ارتعاشات روح را ایجاد می کند» (کاراهان، 1380، ص73). بنابراین، جهان معنوی از طریق هنر انتزاعی شکلی به خود می گیرد و نور به بیرون می رود. و این شکل به تخیل، نگاه و اندیشه هنرمند بستگی دارد.
به نظر کاندینسکی، رنگ در ابتدا از نظر فیزیکی احساس می شود، اما یک احساس کوتاه مدت و سطحی است (کاراهان، 1380، ص 73). مرحله دوم تاثیر رنگ این است که اثر فیزیکی راه را برای روح انسان هموار می کند. کاندینسکی این رابطه بین رنگ و حال و هوا را با موسیقی اینگونه مقایسه می کند:
"رنگ ها کلید هستند، چشم ها چکشی هستند که به آنها ضربه می زند و روح ساز موسیقی زهی است. و هنرمند دست زدن به کلیدها، ارتعاشات روح را ایجاد می کند» (کاراهان، 1380، ص73). بنابراین، جهان معنوی از طریق هنر انتزاعی شکلی به خود می گیرد و نور به بیرون می رود. و این شکل به تخیل، نگاه و اندیشه هنرمند بستگی دارد.
هنر در اندیشه اسلامی
معروف است که هنر انتزاعی اسلامی مبتنی بر نمادگرایی است و از این حیث رنگهایی که ماهیت نمادین دارند برای هنر اسلامی مهم است. اما در هنر اسلامی حتی می توان از یک یا چند رنگ استفاده کرد، اما تعداد رنگ ها زیاد نیست. بنابراین یکی از ابداعاتی که هنرمندان در هنر اسلامی تحمیل کرده اند، محدودیت رنگ هاست.
یک هنرمند مسلمان در خلقت خود از تقلید حقیقت مطلق اجتناب می کند و توجه را به هنر انتزاعی که شامل برداشت های ذهنی اوست، معطوف می کند. و برای این منظور هنرمند سعی می کند از رنگ های متفاوت و متضاد که آرامش و آسایش را از روح انسان سلب می کند استفاده نکند. در عين حال رنگهاي متفاوت از رنگهاي طبيعت را براي بيرون رفتن از عالم مادي و اتحاد با عالم معنوي به كار مي برد و از معاني اين رنگها استفاده مي كند.
برای هنر اسلامی، رنگ طلایی آسمان، رنگهای ارغوانی، زرد و قرمز درختان، ساقهها و شاخهها، رنگ نقرهای آب و کانالهای آب و شکل مشخص و رنگهای سفید، زرد، قرمز و ارغوانی مشخص است. کوه ها و غیره (کاشفی، 1364، ص30). دلیل آن را باید در اندیشه های اسلام جستجو کرد. زیرا بر اساس ایده اصلی اسلام فقط خداوند حق توصیف جهان واقعی و رنگهای آن را دارد. در اندیشه اسلامی تقلید از خداوند توسط هنرمند مسلمان به منزله برابری خود با خدا تلقی شده و در اسلام گناه بزرگی است. بدین ترتیب هنرمند مسلمان با استفاده از رنگها و منظر نه تنها در مضامین دینی، بلکه در مضامین سکولار مطابق با این اندیشه، سعی در بیان اندیشه توحید هنر اسلامی، یعنی به تصویر کشیدن زیبایی خداوند دارد.
از سوابق قرآن به خوبی مشخص می شود که رنگ ها در اسلام از اهمیت بالایی برخوردارند و مفهوم رنگ در اسلام جایگاه ویژه ای دارد. کلمه «سیبگا» که برای اولین بار در سوره بقره به معنای رنگی است که در قرآن به کار رفته است. استفاده از کلمه «صبغه» در کنار بسم الله، یعنی استفاده از کلمه «صبغت الله» در قرآن حقیقت بسیار جالبی است. بنابراین محقق ترکی A. Yıldırım می نویسد: "این کلمه (یعنی صبغت الله) نشان می دهد که فقط خدا رنگ واقعی را به موجودات می دهد" (Yıldırım, n.d., p.4).
در قرآن آمده است: «ما از رنگ (دین) خدا پذیرفتیم، چه کسی رنگ بهتری دارد، ما فقط او را می پرستیم» (قرآن، 1370، ص20). در فلسفه هنر اسلامی رویکرد خاصی به رابطه نور و رنگ وجود دارد. این دیدگاه در یکی از مثنویهای مولانا جلالالدین مولوی چنین بیان شده است: «نور رنگها را ندیدی چون عقلت را در آن رنگ از دست دادهای. بعد از اینکه رنگها در شب ناپدید شدند و فهمیدی که آنها را از نوری که روی اشیا فرو می ریزد دیده ای. (Taş, 2012, p.123). فیلسوف در این نیمتصاویر جوهره رنگ را در اندیشه اسلامی تبیین کرده است.
رنگ همیشه با نور در طبیعت همراه است. هر موج نور دارای سایههای رنگی خاصی است و رنگهای این امواج نور هنگامی که بر روی اجسام میافتند به وضوح دیده میشوند. عليرغم اينكه پرتوهاي خورشيدي كه بر زمين ميتابد، نور سفيد است، در اثر تفاوت در سطوح بيروني اشياء، رنگهاي متعدد نور هنگامي كه بر روي اجسام ميتابد مشاهده ميشود. رنگ جسمی که می بینیم رنگ نور بازتاب شده است. به عبارت دیگر، نور بی رنگ و انتزاعی با رنگ مجسم می شود (زمانی، 1384، ص380). بنابراین مولانا رنگ را در نتیجه بررسی می کند
و.....