بخشی از مطلب
مقدمه: دیری است که پیدایش مدرنیته و ظهور برنامه ریزی مدرن سبب تحولات ساختاری در تولید و استفاده از فضا شده است. فضای جامعه مدرن پدیده ای است که از یک سو توسط سیستم های برنامه ریزی بالادست در بطن کالبد سکونتگاه های انسانی تولید می شود و از سوی دیگر جامعه بنابر نیازهای خود از آن ها استفاده می کند. در چنین کنش دوسویه ای است که دیالکتیک سه گانۀ فضایی که لوفبور از آن سخن می گوید نمودار می شود. به بیان دیگر ابعاد سه گانه فضا نمایان می شوند:
بعد ذهنی که مبتنی بر دانش برنامه ریزان و قوانین بالادست است، بعد فیزیکی که شامل فضای کالبدی خلق شده است، بعد اجتماعی که بر ساختۀ ذهنیت استفاده کنندگان و تجربه های آنان بوده، و بیانگر فضای اجتماعی ای است که آن ها می آفرینند. این فضا همان امر سومی است که تقابل های دوگانه را نفی می کند. «این فضا به گونه ای دیالکتیک از خلال کنش متقابل ساخته می شود، در جهان سرمایه داری، این فضا در رابطه ای که میان روزمرگی و واقعیت شهری (تقسیم کارکردی شبکۀ شهری) به وجود می آید، ساخته می شود» (فکوهی، 1390: 240). «لوفبور تقابل کلاسیک میان فضای فیزیکی (طبیعی) و فضای ذهنی را مورد نقد قرار می دهد و معتقد است که آنچه در واقع برای انسان ها اهمیت بیشتری دارد، فضای اجتماعی است» (فکوهی، 1390: 239). به بیان دیگر او باور دارد که فضا را نه نمی توان به مثابه ظرفی خنثی (بعد فیزیکی) دانست و نه آن را به پدیده ای کاملا ذهنی و انتزاعی تقلیل داد. برنامه ریزان و کنشگران بالادست با دخالت در تولید فضا بر رفتار روزمره و سبک زندگی استفاده کنندگان از فضا تاثیر می گذارند. اما این فضای تولید شده نمی تواند اصول خود را بی کم و کاست بر مردم تحمیل کند. در این راستا لوفبور نیز «بیشتر بر فضای اجتماعی و نقش بازیگران و روابط میان آنها متمرکز میشود وبه دلیل سیالیت و تنوع موقعیتها، نیازها و روابط، از امکان ایجاد تغییر و تحول پیاپی و حتی خلق و تولید فضا توسط کنشگران فعال در آن سخن میگوید» (خسروی،1390). مردم مبتنی بر ذهنیات و گرایش ها و عواملی چون فرهنگ، نیاز، طبقه اجتماعی و ...، می توانند با رفتارهای خلاقانه به دگرگون کردن واقعیت های فضایی و تولید معانی اجتماعی دست بزنند. در چنین کنش متقابلی است که ما با تلفیقی از فضاهای انسان ساخت و مرزهای انسانی مواجه می شویم که لزوما بر هم منطبق نیستند؛ تحلیل نحوه این تلفیق و بازشناسی فضاهای انسانی که در متن فضاهای انسان ساخت خلق می شوند و کنش متقابل این دو در گذر زمان هدف کلی پژوهش بلند مدتی را تشکیل می دهد که تحت عنوان «تحلیل تاریخ فرهنگی فضا» آغاز شده است. موضوع مورد مطالعه این پژوهش فضاهایی است که همگام با ظهور مدرنیته، در صد سال اخیر، در شهرهای ایران تکوین پیدا کردند و تلاش بر آن است تا فرایند ظهور و توسعه فضاهای مدرن، آثار اجتماعی "فضا و سیاست های تولید آن" بر سبک های زندگی مردم و شیوه واکنش به تولید این فضاها مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد.
مروری کوتاه بر ورود مدرنیته به شهر ایرانی
باید توجه داشت که تحلیل ساختارمند و منطقی تاریخ فرهنگی فضا، وابسته به واکاوی تحول فضاهای مورد نظر از بدو پیدایش تا به امروز است. در ایران، ظهور فضاهای جدیدی چون خیابان و میدان مدرن، مدارس و دانشگاه ها، سینما و تئاتر، کافه، مسکن مدرن، بناهای اداری و عناصری چون طیف متنوعی از وسایل حمل و نقل و ... از سویی حاصل تحولات ساختار سیاسی و اقتصادی حکومت و جامعه بوده و از سوی دیگر تاثیر انکار ناپذیری بر سبک زندگی مردم داشته است. لذا تحولاتی که زمینه لازم برای حضور و توسعه این فضاها را فراهم نموده و نیز تغییراتی که در زندگی اقشار مختلف جامعه پدید آمده است –چون تغییر مناسبات و روابط اجتماعی، معیارهای مرزبندی گروه ها و اقشار جامعه، ظهور نیازهای جدید- در مطالعات این پژوهش مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
ریشه ورود اندیشه تجدد به ایران را باید در دوره ناصری جست. برای وقوع چنین نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران می توان دلایلی چند را شناسایی کرد. ابتدا عواملی مورد توجه قرار می گیرد که حضور مفهوم مدرنیته در حوزه اندیشه و نظر را سبب شده و سپس نمودهایی فضایی آن در شهر (که از تبعات منطقی این تحولات فکری است) بررسی خواهد شد. «نخستین گام در عرصه نوسازی (مدرنیزاسیون) بی تردید از سوی امیرکبیر برداشته شد. دوره نمایندگی امیرکبیر به عنوان نماینده ایران در عثمانی و آشنایی وی با اصلاحات رشید پاشا از جمله عوامل موثر در افکار اصلاحی امیرکبیر به شمار می آید» (ریاضی، 1389: 133). از نخستین اقداماتی که در این راستا صورت پذیرفت تاسیس دارالفنون، به عنوان مدرسه ای غیر دینی، توسط او بود. از دیگر دلایل مهم می توان به نقش نویسندگان ایرانی در خارج از کشور اشاره کرد. آن ها « در جستجوی ارائه راه حلی برای جبران عقب ماندگی و عقب ماندگی کشور و رسیدن به وضعیتی مشابه غرب تلاش های بسیاری نمودند» (ریاضی، 1389: 136-135). تحولاتی فکری که همگام با گسترش مدارس، تاسیس چاپخانه سنگی و انتشار روزنامه جنبشی فرهنگی را شکل دادند که زیربنای فکری مشروطیت را تشکیل می داد. همگام با این تحولات درونی باید توسعۀ برونزایی را که در نتیجه حضور نیروهای خارجی در کشور اتفاق افتاد، نیز از نظر دور نداشت؛ و نمودهای آن را در شکل گیری سرمایه داری داخلی ولی ناموفق(1)، برای نخستین بار، یافت.
بازتاب های فضایی مدرنیته در شهر ایرانی تلفیقی از ویژگی های بومی (به ویژه متاثر از مکتب اصفهان در شهرسازی) و نیز دگوگونی های برون زاست. «تغییرات و دگرگونی های اقتصادی که تحت سلطه، فشار و خواست نیروهای خارجی و برون زا شکل می گیرند، در بیان کالبدی-فضایی خویش تحت تاثیر نیروهای فرهنگی، هنری بومی و خودی قرار می گیرند» (حبیبی، 1386: 128). تهران به عنوان پایتخت حکومت ایران اولین شهری بود که در این فرایند چهره اش دگرگون شد. محله دیگر مفهوم خود را از پیوندهای خویشی و قومی نمی گیرد، بلکه «از این پس به عنوان مکانی برای تمایزات اجتماعی نقش بازی می کند، محله فرادستان، محله فرودستان، محله شمال (محله دولت) و محله جنوب (محله چالمیدان و ..)» (حبیبی، 1386: 134). خیابان چهره و سازمان و فضای خویش را از خیابان مکتب اصفهان می گیرد و آن را با حال و هوای اروپایی می آراید. خیابان نه همچون در مکتب اصفهان عملکردی صرفا تفریحی دارد و نه همچون خیابان های دوره های بعدی صرفا برای رفت آمد اتومبیل تعیبه شده است (حبیبی، 1373: 142). این گروه از خیابان ها موفق می گردند تا در شبکه سنتی بازار به عنوان ستون فقرات شهری خلل وارد کرده و از این پس خود را به عنوان عنصر اصلی توسعه شبکه شهری معرفی نمایند (حبیبی، 1386: 135). میدان نیز مفهوم کهن خویش را از دست داده و با عناصر عملکردی جدید پا به عرصه وجود نهاد. «مسجد و مدرسه و کاخ حکومتی و بازار به عنوان عناصر اصلی ترکیب میدان در مکتب اصفهان جای خود را به عمارت تلگرافخانه و پستخانه (شاخص ارتباطات نو)، بانک (نماد روابط بازرگانی، تجاری جدید)، عمارت بلدیه (تعبیری ظریف تر از ساختان حکومتی) و نظمیه (حضور عنصر نظامی) می سپارند» (حبیبی، 1386: 141).کارخانه به عنوان فضایی صنعتی ظهور کرد و این تحول منجر شد به «شکل گیری طبقه جدیدی از کارگران صنعتی که احتمالا دیگر وابستگی فضایی ای به محل کار خود نداشته اند» (ریاضی، 1389: 144).
مدرنیسم پهلوی
استقرار دولت پهلوی مقارن بود با پایان مشروطیت. «کودتای سوم اسفند 1299 ه.س (1920 م.) نقطه پایان فرایندی است که با انقلاب مشروطیت ایران آغاز می گردد» (حبیبی، 1386: 149). دولت متمرکز پهلوی بدر سال 1304 ه.ش تشکیل شده، فرایند تحولاتی را که مشروطیت خواهان آن بود به کناری گذارده و به توسعه برونزایی با تکیه بر نیروهای خارجی روی آورد. این توسعه برونی همانگونه که از نامش پیداست، به تاریخ و سیر تحولاتی که کشورهای سرمایه داری طی کرده اند بی توجه است. به بیانی «تحسین پیشرفت و ترقیّات غرب در دولت قاجار به شیفتگی به غرب در دولت پهلوی ختم می شود» (حبیبی، 1373). از ملزومات تحقق بخشیدن به چنین توسعه ای دست زدن به تغییرات یکباره، وسیع و متمرکز است. تحولات نه از درون و از عرصه معنا، بلکه از حوزه شکل و صورت آغاز می شود. این تغییرات صوری اولین نمودهای خود را در شهر، به عنوان نماد تجدد، می یابد. این تجدد هر آنچه را که کهن است، نفی می کند. سنت ها را طردکرده و شالوده قدیم شهر را ناکارآمد می پندارد. «دخالت سنگین در بافت و ساخت شالوده های شهری موجود، تنها با هدف ایجاد شالوده ای جدید صورت نمی پذیرد، بلکه این دخالت در پی نفی شالودۀ موجود است»(حبیبی، 1373). اصلاح و تعریض گسترده معابر موجود، بافت قدیم شهرها را از هم می شکافد. «ایجاد خیابان به عنوان نماد تجدد، اولین پژواک هوسمان گرایانه ای است که با نظریه پردازیهای نوگرایان دهۀ 1920 اروپا جنبه بین المللی یافته و در ایران شنیده می شود» (حبیبی، 1373). اولین گام در راه نوسازی شهرهای تغییر نظام اداری و به عبارت دقیقتر ایجاد نظام اداری متناسب با دیگر نهادها و موسسات نوین و نیز تدوین قوانین مختلف مربوط به ثبت املاک، شهرداری ها و مسائل مربوط به تعریض معابر، ناشی از نوسازی ها بود (سعیدی رضوانی،1371 : 330). تصویب قانون شهرداری ها در سال 1309 زمینه را برای قدرت بخشیدن به شهرداری ها در اقدامات اجرایی، در نسبت با قانون بلدیه 1286، فراهم می نمود.
در فرایندی که آغاز شد، انگاره های بومی و آشنا از میان رفتند. در این دوره ویژگی های تولید فضا بر مبنای سبک بین المللی معماری و شهرسازی است. در این برهه نیز تهران به عنوان نماد قدرت متمرکزی که خواهان تجدد بی مهاباست، عرصه تحقق مدرنیسم دولتی است. برخی از محلات کهن آن تخریب می شوند، مانند سنگلج که جای خود را به پارک شهر داد. «تهران جدید الگوی توسعه کالبدی و دگرگونی فضائی خویش را نیز از شهر صنعتی می گیرد و به تبع آن مکان بیمارستان، ایستگاه راه آهن، کارخانه و دانشگاه در ورای بافت موجود قرار می گیرد» (حبیبی، 1373).
شاید بتوان از دوره بین سال های 1320 تا 1332 ه.ش به وقفه ای در مدرنیزاسیون پهلوی تعبیر کرد. سال هایی که به زعم فرخ حسامیان «دوره ای از رکود اقتصادی و رونق نهضت و جنبش های اجتماعی و سیاسی» است (حسامیان، 1388: 31). «اما پس ازوقفۀ سال های 1320 تا 1332 روند مدرنیزاسیون و بسط روابط سرمایه داری و ادغام هرچه بیشتر اقتصاد ایران در نظام سرمایه داری جهانی ادامه یافت. در این دوره روند مدرنیزاسیون با اتکا به در آمدهای روز افزون نفت و با دخالت هرچه بیشتر دولت در برنامه ریزی اقتصادی ابعاد گسترده تری به خود گرفت» (حسامیان، 1388: 33-32). «در این دوره محور اصلی فعالیت های اقتصادی و انباشت سرمایه به شهرها (بخصوص شهرهای بزرگتر) منتقل گردید، و با شروع دوره صنعتی شدن جایگزین واردات که مقر آن در شهرهای بزرگتر بود برنامه های عمرانی دولت برای ایجاد زیرساخت ها و به دنبال آن فعالیت های بخش خصوصی در زمینۀ تولید و توزیع در شهرهای بزرگ آغاز گردید» (اعتماد، 1388: 96). چنین روندی منجر به پدیدۀ مهاجرت به شهرها و «بزرگ شدن غیر اندامین و غیر منطقی بعضی از شهرهای ایالتی و بخصوص تهران» می شود(حبیبی، 1386: 195). گسترش شتابان شهرها ضرورت تهیه طرح ها جامع شهری را به دنبال دارد. طرح هایی که اگرچه برای نخستین بار مطالعات شهری را در برمی گیرد، اما در حوزه مداخلات و ایجاد فضاها تنها کالبد و تغیرات کالبدی را هدف خویش قرار می دهد. «تصویب قانون تملک آپارتمان ها در سال 1344 ه.ش(1965 م)، نشان از تحول قطعی در شیوه های زیست دارد» (حبیبی، 1386: 199). تغییری که در دهه بعد با شهرک سازی پیرامون شهرهای بزرگ، به ویژه تهران، ادامه می یابد. نمونه بارز این شهرک سازی و زندگی در مجتمع های آپارتمانی را می توان در ساخت شهرک اکباتان در غرب تهران دید.
فرخ حسامیان از دوره میان سال های 1340 تا 1355 با عنوان دوره «شهرنشینی سریع» یاد می کند و مهم ترین خصلت آن را اتکای صرف به در آمدهای نفتی می داند. شهرنشینی دیگر متکی بر مازاد اقتصادی تولیدی (اعم از کشاورزی یا صنعتی) نبود (حسامیان، 1388: 62). این امر مناسبات میان شهر و روستا را هم دستخوش دگرگونی کرد.کشاورزی دیگر پاسخگوی نیاز معیشتی روستاییان نبود و مهاجرت این اقشار به سوی شهرها را تسریع کرد. لذا در دو دهه پایانی دوره پهلوی با شکل گیری فضاهای حاشیه ای در پیرامون شهرها توسط مهاجرانی مواجه می شویم، که در اقتصاد رسمی شهر جذب نشدند و روی به سوی مشاغل غیر رسمی آوردند (2).
سیاست های تولید فضا پس از انقلاب اسلامی
فرایند تولید فضا پس از انقلاب اسلامی مانند دو دوره پیش از انسجام بالایی برخوردار نیست و از قانومندی و سیر تکامل پیوسته ای تبعیت نمی کند. به همین دلیل سخن گفتن از آن در نوشتاری کوتاه کاری دشوار است. در شرح دوره پس از انقلاب به وقایعی چند، که تاثیر تعیین کننده ای بر امر تولید و تحول فضا داشته اند، می پردازیم.
در این دوره شاهد ظهور کلانشهر ها و مجموعه های شهری هستیم؛ عوامل متعددی در گذر زمان سبب پیدایش آن ها شدند؛ شاید اولین عاملی که در اوایل انقلاب به توسعه هرچه بیشتر شهرهای بزرگ انجامید، سیاست هایی بود که در ارتباط با مسکن اتخاذ می شد. از آن جایی که از انقلاب ایران به عنوان انقلاب محرومان یاد می شود، از اهدافی که پس از انقلاب در دستور کار قرار گرفت تامین مسکن این قشر بود. این سیاست ابتدا صورتی آشفته داشت و از طریق واگذاری ساختمان های خالی در شهرها و نیز اراضی پیرامون شهر انجام می گرفت. «به دنبال فرار سران و وابستگان رژیم پهلوی، ساختمان های متعددی توسط حاشیه نشیان اشغال شد. واگذاری زمین توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی که تازه تاسیس شده بود بر اساس اختیارات قانون عمران اراضی سبب موج جدیدی از مهاجرت به شهرهای بزرگ و تهران شد» (کامروا، 1388: 79).
رشد ناگهانی شهرها و مشکلاتی که گریبانگیر آن ها شد، دولت را به فکر واداشت تا این واگذاری ها و مساله تامین سرپناه شیوه ای قانونمند و منظم به خود گیرد. نتیجه این فکر تصویب قانون اراضی شهری (3) در سال 1360 بود. تهیه و تصویب این قانون «اولین اقدام سازمان یافته و فراگیر برای تنظیم تملک و واگذاری زمین در سازمان متمرکز دولتی، و نجات شهرها از اغتشاش بعد از انقلاب اسلامی است» (کامروا، 1388: 88). همچنین سیاست آماده سازی زمین و احداث شهرهای جدید سیاست هایی بودند که در میانه دهه 1360 ، با هدف واگذاری زمین به متقاضیان مسکن و نظم دادن به توسعه شهرها، اتخاذ شدند. متاخرترین برنامه ای که در باره ساخت و تامین مسکن شهری در دستور کار دولت قرار داشته و در نقاط بسیاری به اجرا در آمده، طرح مسکن مهر است. طرحی که «به منظور کاهش قیمت واحدهای مسکونی و حذف قیمت زمین از قیمت تمام شده واحد مسکونی» در دستور کار دولت قرار گرفته است (پایگاه رسمی مسکن مهر)(4). این طرح در قالب مجموعه های مسکونی در پیرامون شهرها و در زمین های متعلق به دولت احداث شده و به لحاظ ویژگی های خاص خود، که شرح آن در این نوشتار نمی گنجد، زمینه ای برای پژوهش اجتماعی به شمار می رود.
از سایر عواملی که بر تولید و برنامه ریزی فضای سکونتگاه های شهری کشور تاثیر داشت، وقوع جنگ و اندیشیدن به بازسازی شهرهای جنگ زده بود. این رویکرد با شروع دوره سازندگی، به اندیشه بازسازی کل کشور تبدیل شد. در این راستا «نوسازی و بهسازی بافت قدیمی شهرها در سرلوحه اهداف مسکن و شهرسازی قرار گرفت» (کامروا، 1388: 118). ادامه تفکر بازسازی و نوسازی بخش کهن شهرها با وقوع زلزله بم در دهه گذشته رنگ تازه ای به خود گرفت و ضرورت توجه به تهران و خطری که بافت ناپایدار این شهر را تهدید می کند، مطرح شد. این ضرورت در آخرین طرح جامع تهران در سال 1385 مورد تاکید قرار گرفت. اما بر پایه قانون «شاخص های شناسایی بافتهای فرسوده» مصوب 1385 تنها سه شاخص کالبدی «ریزدانگی»، «نفوذ ناپذیری» و «ناپایداری» برای شناسایی این بافت های شهری تعیین شدند و ویژگی های اقتصادی و اجتماعی این بافت ها به فراموشی سپرده شد.
سیاست دیگری که در نسبت با کیفیت فضاهای کلیه شهرها تعیین کننده بود، کاهش اعتبارات عمران شهری و کمک دولت به شهرداری ها بود. شهرداری ها برای جبران این فقدان منبع در آمدی با تکیه بر قانون «ضوابط منطقه بندی و تعیین تراکم های ساختمانی و کاربری اراضی واقع در طرحهای توسعه شهری» مصوب 1364 فروش تراکم و کاربری را به عنوان اصلی ترین منبع در آمد خود انتخاب کردند. با فروش تراکم که، برخی از آن به فروش شهر و نادیده گرفتن حق شهر تعبیر می کنند، ویژگی های فضاهای شهری دستخوش تغییر بسیار شد. مجید غمامی در این باره می گوید: «مشکل اصلی ما مشکل شهرفروشی است. نکته مهم این است که این مشکل فقط مربوط به تهران نیست. تهران مثل همیشه الگوی همه کشور است. تراکم فروشی و توافق می رود تا همه شهرهای ما را دچار بحران کند« (غمامی، 1386: 26). افزایش یکباره جمعیت، نا همگونی ظرفیت معابر و خدمات با نیاز استفاده کنندگان، تغییر الگوی سکونت و مشکلات اجتماعی ناشی از همجواری ها، آلودگی هوا و تاثیرات مخرب آن بر سلامت جامعه، ترافیک و راهبندان در سطح خیابان های شهر و... از تبعات و آسیب های انسانی این شهر فروشی بود. از بزرگترین نمودهای عینی این تراکم فروشی طرح بزرگراه نواب است. «طرح نواب که با انتصاب شهردار جدید تهران در سال 1370 آغاز می شود، مصادف با نیاز شدید کشور به بازسازی خرابه های جنگ تحمیلی و پایین آمدن شدید قیمت نفت است. بزرگترین مشکل این طرح اعتبار مورد نیاز بود» (کامروا، 1388: 134). از این رو شهرداری به ساخت ساختمان های بلند مرتبه ای در لبه بزرگراه زد تا هزینه احداث این بزرگراه را از طریق فروش واحدهای مسکونی تجاری احداث شده تامین کند.
افزایش جمعیت این چنینی و مشکلاتی که در حوزه تردد در سطح شهرهای بزرگ به وجود آورد، موضوع حمل و نقل را مطرح می کند. ضعف زیر ساخت های حمل و نقل عمومی، همراه با افزایش تولید و فروش خودروهای شخصی بزرگ عوامل اصلی دامن زدن به ترافیک و راهبندان های شهری هستند. ساخت بزرگراه ها و احداث زیر گذرها و روگذرهای متعدد در سطح شهرهای بزرگ اولین راه حل هایی بودند که به دنبال این بحران در دستور کار قرار گرفتند. از جمله اقداماتی که به منظور تخفیف مشکل ترافیک و بهبود وضعیت تردد صورت گرفت، احداث اولین قطار شهری و افتتاح آن در سال 1378 بود. البته تصویب قانون شرکت راه آهن شهری تهران و حومه (مترو) به سال 1354 و آغاز عملیات اجرایی آن به سال 1356 باز می گردد. اما به دلیل انقلاب و وقوع جنگ این پروژه متوقف شد و بهره برداری از آن تا میانۀ دهه 1370 به طول انجامید (5). امروزه شاهد گسترش خطوط مترو در سطح کلانشهر تهران و نیز احداث آن در سایر شهرهای بزرگ هستیم. پدیده مدرنی که با ورود به جامعه شهری ایران هم تغییرات مهمی را در حوزه حمل و نقل سبب شده و هم فضاهای جدیدی را در شهر شکل داده که از قابلیت تحلیل در ابعاد کالبدی و اجتماعی برخوردار است.
نتیجه گیری
مدرن شدن فرایندی بی بازگشت است. تحولات فضا و تولید آن در ایران صد سال گذشته نیز سیری بی بازگشت و در راستای کنار زدن سنت ها بوده است. اگر ابتدا این تحول با خواست افراد بالادستی بود که با دنیای خارج ارتباط داشتند، امروز این جریان پدیده ای همه گیر است که با گسترش ارتباطات همه جانبۀ جوامع از سرعت بیشتری برخوردار می شود. فرایندی که بر زندگی هر روزه جامعه و سویه های مختلف آن، از جمله فرهنگ و مناسبات اجتماعی مردم تاثیر گذاشته و با تغییراتی که پدید می آورد سبب خلق نیازهای جدید می شود؛ بدین ترتیب چرخه ای میان تولید فضا و پیدایش نیازهای تازه پدید می آید، که به طور مداوم در حال گردش بوده و سبب بازتولید فضا و نیازها می شود. این فرایند مدرن شدن به گونه ای است که حتی نقاط دوردست و روستایی ترین مناطق نیز از تاثیرات آن بر کنار نیستند و مناسبات آن ها نیز نسبت به گذشته دستخوش تغییرات بسیاری شده است.
نظام های سیاسی با تولید فضا سعی بر تحمیل ارزش های خود دارند و در مقابل نیز مردم به شیوه های متنوعی به این روند واکنش نشان می دهند. این کنش دو سویه از ابعاد مختلفی می تواند مورد تحلیل قرار گیرد. چنان که روند تجدد گرایانۀ تولید فضا از عصر ناصری تا ایران امروز را می توان از زوایایی به شرح ذیل مورد توجه قرار داد:
الف- نهادها و قوانین
نهادها و قوانین هم به طور مستقیم در تولید فضای رسمی از سوی نظام برنامه ریزی نقش دارند و هم به طور غیر مستقیم بر خلق فضای غیر رسمی از سوی مردم تاثیر می گذارند. مبدا این امر در ایران مدرن تشکیل نهادی به نام بلدیه و تصویب قانون بلدیه در سال 1286 ه.ش و سپس قانون شهرداری ها در سال 1309 ه.ش است. قوانین و نهادهای یاد شده به طور مستقیم در اقدامات اجرایی حکومت در شهر، از جمله احداث خیابان ها و میادین، نقش داشتند؛ اما در این میان می توان به جریاناتی پرداخت که تاثیرات گسترده ولی غیر مستقیمی بر خلق فضاهای جدید داشتند، که از میان آن ها می توان به قانون اصلاحات ارضی در سال 1338 ه.ش اشاره کرد که در تکوین فضاهای حاشیه ای در پیرامون شهرها موثر بود.
ب- کنشگران
کنشگران می توانند به مسئولان و برنامه ریزان و نیز مردم و گروه های اجتماعی طبقه بندی شوند. در شرح کوتاهی که رفت شاید بتوان از میرزا تقی خان امیر کبیر به عنوان اولین کنشگری یاد کرد که تحت تاثیر اصلاحات عثمانی مدرسه غیری دینیِ دارالفنون را در ایران تاسیس نمود؛ یا اقدامات کریم بوذرجمهری را، به عنوان مجری مدرنیزاسیون شهری حکومت رضا شاه، در رابطه با تغییراتی که در برهه یاد شده در تهران به وقوع پیوست، مورد تحلیل قرار داد. همچنین افراد جامعه و واکنش های آن ها به تصیمات بالا دست و فضاهای اجتماعی ای که خلق می کنند نباید از نظر دور داشته شوند. برای مثال همانطور که پیش تر اشاره شد فضاهای حاشیه شهرها که توسط مردم به عنوان راه حلی برای ماندن در شهر خلق شدند و اتفاقاتی که در این فضاها رخ می دهد، از این دست فضاهای اجتماعی هستند.
رابطه ای که کنشگران جامعه با فضا ایجاد می کنند یکسان نیست، بلکه متاثر از ویژگی های خاص هر کنشگر و بیان گر تفاوت های آن هاست. فرهنگ و جهان بینی فرد، طبقه اجتماعی، جنسیت، سن همه از عواملی هستند که بر رابطه میان کنشگر و فضا و نیز رابطه میان خودِ کنشگران تاثیر می گذارند. یک فضای ثابت به همراه ساختار ایستای خود- که بر ساختۀ ذهنیتی است که در پس تولید آن وجود داشته- می تواند برای کنشگران با ویژگی های یاد شده معنای متفاوت و تازه ای داشته باشد؛ به آن ها امکان انتخاب بدهد یا آن ها را با محدویت مواجه کند، رشد ارتباطات انسانی را موجب شود یا هویتمندی را از میان ببرد، ماندن را تشویق کند یا محلی برای گذر باشد؛ کنش های مدنی و عقلانی را تقویت کند یا به جامعه گریزی دامن بزند. به عبارتی با تکیه بر عوامل یاد شده، رابطه ای که میان فضا و کنشگر شکل می گیرد می تواند در لایه های متفاوتی به وقوع پیوندد، از رابطه ای سطحی و گذرا تا رابطه ای عمیق و پایدار که هر یک از این سطوح از قابلیت تحلیل برخوردارند.
ج- آثار مادی (گونه شناسی فضا)
گونه های متعددی از فضاهای رسمی و غیر رسمی در سکونتگاه های انسانی قابل بازشناسی هستند. هریک از این فضاها در قالب ویژگی های کالبدی و عملکردی، نحوه پیدایش و تحولاتی که در دوره های زمانی مختلف پیدا کرده اند، می توانند مورد بررسی قرار گیرند. این فضاها می توانند عمومی، خصوصی یا نیمه خصوصی باشند. دسترسی های متنوعی را برای افراد فراهم کنند. تک کارکردی یا چند کارکردی باشند. در این میان می توان از یک گونه فضایی خاص مانند خیابان یا میدان، به نمونه ای برجسته مانند لاله زار یا میدان توپخانه برخورد کرد که سیر تحولات و ویژگی های منحصر بفردش می تواند زمینه خوبی را برای پژوهش ارائه دهد.
د- مفاهیم
در لغتنامه دهخدا مفهوم به معنای امری است که شناخته و دریافته می شود. مطالعه مفاهیم به مطالعه واقعیات به طور کلی و رابطه میان آن ها می پردازد. اندیشیدن به فضا از خلال مفاهیم زاویه دیگری است که امکان شناخت متفاوتی را از تاریخ فرهنگی فضا فراهم می کند. خلق مفاهیم تازه در رابطه فضا (مانند هر پدیدۀ دیگری) حاصل جریاناتی است که در سطح جامعه به وقوع می پیوندد، که شرح نمونه ای از سیر این جریانات در نوشتار حاضر آورده شد. مفاهیم می توانند در قالب نام و ماهیت پدیده های فضایی مورد تحلیل قرار گیرند و یا فهم رابطه میان فضا با فضا، فرد با فضا و فرد با فرد را میسر کنند؛ رایج شدن تیپ واژگان جدید و شکل گیری رابطه های تازه در فضاهای زیست انسان همه بیانگر خلق مفاهیم جدید در جامعه هستند. مطالعه مفاهیم می تواند با رجوع به ریشه لغوی مفهوم و نیز کاوش درباره تحولی که در عرصه کنش های فرهنگی و اجتماعی در حوزه معنا پیدا کرده است، صورت گیرد. نمونه ای از مطالعه مفاهیم کلیدی در حوزه شهر، پیش تر در قالب مجموعه مقالات در پایگاه انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است.
قالب تحلیل در پژوهش حاضر تنها منحصر به متون نوشتاری نیست. بلکه در این فرایند از انواع منابعی که به گونه ای بیانگر فضا، ویژگی ها وتحولات آن هستند استفاده می شود. این منابع می توانند از متون نوشتاری تا روایت های تصویری و شنیداری مانند عکس، فیلم، نقاشی، موسیقی و ... متغیر باشند. نوشتن یادداشت، مقاله، معرفی آثار و کتب پژوهشی و دانشگاهی، نقد و تحلیل پروژه ها و برنامه هایی که به عرصه کنش راه یافته و به تولید فضاهای عینی انجامیده اند، نقد عکس ها و فیلم هایی که به نوعی به بازنمایی فضا پرداخته اند، انجام مصاحبه و کاوش های میدانی همه در دستور کار پژوهش حاضر قرار دارد.