پاورپوینت بررسی رابطه متقابل معماری و طبیعت
بخشی از مطلب
یک سایت همیشه دارای دامنه مشخصی از نیروهایی است که بر انسان تاثیر می گذارد. این گستره چونان زبان است اما در عین حال زبان نیست. منطق طبیعت از لحاظ ذهنی بر فرد تاثیر می نهد، و تنها برای کسانی آشکار می گردد که مشتاقانه در تلاش برای دریافت آن اند. معماری در نهایت پرسشی است در این باره که چگونه فرد به این درخواست های زمین پاسخ می گوید. به عبارت دیگر، منطق معماری می بایست با منطق طبیعت هم آوا گردد. هدف معماری همیشه آفرینش محیطی است که در آن منطق معماری در کشاکشی شدید، اما در عین حال در همزیستی به سر می برند.
معماری تنها به کار بردن فرم ها نیست. معماری ساختن فضا – و بالاتر از همه ساختن یک مکان (Place) – است که چونان شالوه فضا عمل می کند. قصد من در ابتدا کشمکش با سایت، و از این طریق به دست آوردن چشم اندازی از معماری چونان مکانی مشخص است. درون و برون معماری جدا از هم نیستند، اما در عوض مکان پیوسته ای را شکل می دهند. معماری می باید چونان قلمروی بسته و منسجم در نظر آید که با وجود این رابطه ای مشخص را با محیطش حفظ می کند.
برای نشان دادن و ظاهر ساختن مطنق نامرئی طبیعت، باید آن را با منطق معماری رودر رو نهاد. در اینجاست که هندسه وارد عمل می گردد. هندسه به نوعی بازی اصول بدیهی و استدلال های قیاسی است. بای این حال، همچنین نمادی از خرد انسان است که طبیعت را استعلا می بخشد؛ نمادی که دارای استقلال و تناسبی پیش نهادی است. از زمان ویتروویوس، کاربرد جنبه های شکلی هندسه – برای نمونه، سادگی، نظم، تکرار و قرینگی – معماری را چونان محصول خرد انسانی، و به عبارت دیگر در تقابل با طبیعت، ثبت کرده است.
هندسه، به رغم خصلت غیر اختیاری اش، یا شاید به همان علت، درصدد است تا معناهای چندگانه را تمرکز بخشد و دلالتی مشخص به خود بگیرد. هندسه نه تنها برای هر چیزی چارچوب می سازد، بلکه به اجزای صحنه نیز شکل می دهد. همزمان می تواند قابی برای یک منظر محیطی و همچنین یک صفحه باشد. می تواند گذرگاهی باشد که مردم را وادار به پیاده رفتن، ایستادن، بالا رفتن و پایین آمدن می کند. به علاوه، می تواند کاملا در جهت انسجام نور به کار آید. می تواند نور را در خود بگیرد، سایه ها را در پشت یک شیء انباشته سازد، و توزیع تراکم فضایی را معین کند.
سایت، با تن دادن به چنین فرایندی، به چیزی بدل می شود که با وجود همزیستی اش با معماری، در مقابل آن می ایستد. معماری تنها وقتی جهت می گیرد که این امر نه تنها در اجزای آن – بلکه در کلیت آن – به وقوع بپیوندد.
طبیعت به شکل نور، آب، و آسمان – که به درون فرم معماری پایه که به وسیله هندسه نظم یافته است داخل می گردد – میان تجرید و بازنمود در نوسان است و معماری ای ایجاد می کند که چیزی از هر دو را در خود دارد. هر چه فاصله میان تجرید و بازنمود بیشتر باشد، طبیعت قوی تر ظاهر می گردد و کل کار معماری پویاتر می شود.
در معماریهای اخیر، چیزهای زیادی تحت عنوان خردگرایی کنار گذاشته شد، که از جمله می توان به اینها اشاره کرد: مواجهه با طبیعت، حس واقعی زندگی، پرتوهای خورشید، جریان باد و صدای باران. من نمی خواهم این چیزها را که بی واسطه با کالبد و روان سخن می گویند کنار بگذارم. می خواهم تا فضاهای زندگی ای بیافرینم که چونان پوسته های ساده ای در بیرون و هزارتوهایی در درون هستند که طبیعت به آنها داخل می گردد و مردم در آنها احساس درستی از زندگی کردن دارند.
طبیعت در شکل آب، نور و آسمان معماری را از سطحی متافیزیکی به سطحی زمینی می آورد و به معماری زندگی می بخشد. توجه به ارتباط میان معماری و طبیعت ناگزیر به توجه به زمینه این جهانی معماری منجر می شود. من می خواهم بر حس زمان تاکید کنم؛ ترکیب هایی بیافرینم که در آن احساس گذر زمان بخشی از تجربه فضایی است. آنها می باید به حساسیت شخصی که به آن تجربه تن می دهد بپردازند.
هنگامیکه طبیعت به درون یک فضا راه می یابد، به بنا پویا خاصی می بخشد. می توان در طبیعت، تغییراتی را که لحظه به لحظه، فصل به فصل و سال به سال در چیزهایی همچون خزه ها، درختان یا پرندگان رخ می دهد مشاهده کرد. زندگی در اجزاء جاری است و این اجزا در کنار یکدیگر، زندگی تازه ای به کل فضا و مجموعه می بخشند.
من قصد دارم تا حضور طبیعت را به آرامی در معماری ای که به خوبی تحت تاثیر منطق شفاف ساخته شده است وار سازم. عناصر طبیعت – آب، باد، نور و آسمان – معماری ای را که از تفکرات نظری سر برآورده است به سطح زمین واقعیت در می آورند و زندگی انسان – ساخت را در درون آن بیدار می سازد.
امروزه، متاسفانه، طبیعت شکوه پیشین خود را از دست داده و توان ما در درک طبیعت نیز کم شده است. معماری معاصر، از این رو، می باید در فراهم آوردن مکان های معمارانه که در آن مردم حضور طبیعت را احساس کنند، بکوشد. وقتی چنین باشد، معماری طبیعت را به وسیله تجرید تغییر شکل می دهد و معنایش را دگرگون می سازد. وقتی که آب، باد، نور، باران و دیگر عناصر طبیعت در درون معماری تجرید می یابند، معماری تبدیل به مکانی می شود که در آن مردم و طبیعت تحت یک حس پایدار کشمکش، حساسیت های معنوی ای را که در انسانیت معاصر خفته است بیدار خواهد ساخت.
و......